پاسدار شهید - صفحه 14

پاسدار شهید
خاطرات آقای علی کاشفی

فرمانده شهيد «كريم امراهي» به روایت دوست و همرزم

فرمايشات امام رحمت ا... چنان در او مؤثر واقع شده بود كه ايشان كار و زندگي‌اش را در مبارزه و فعاليت در پايگاه ها و نگهباني در خيابانها مي گذراند.
فرمانده پایگاه سرو «یونس پرهیزگار»

صوت/ شعر شهادت

برای یادگیری دوره فرماندهی به پادگان امام علی (ع) تهران اعزام و از آنجا به جبهه جنوب اعزام شد سپس از طرف سپاه به سمت فرماندهی پایگاه سرو انتخاب شد.
روایت تصویر

پاسدار شهید یونس مظهر صفاری در قاب عکس

توسط عناصر انقلاب اسير و بعد از تحمل شكنجه‎هاي زياد در دوم شهریور سال 61 به كاروان شهيدان انقلاب پيوست.
خاطرات پدر شهید یونس مظهر صفاری

سرباز کوچک امام

در هنگام تبعید، یک افسر به او گفته بود که آقا سربازان شما چه کسانی هستند. امام گفته بود، سربازان من اکنون در گهواره و کوچه ها هستند و اکنون ما همان سربازان کوچک انقلاب هستیم.

نامه دوست شهید «ابراهيم صفر عليزاده»

پاسدار دلاور صفر عليزاده در سی و یکم مرداد سال 1363 در نبرد با اعضاي حزب خودفروخته دمكرات محلي در مهاباد، بر اثر اصابت تير جفاي دشمن فريب خورده، جام شهادت را سر كشيد
نامه شهید (2)

نامه شهید ابراهيم صفر عليزاده

برادر جان سلام گرم مرا كه از ته قلب تير خورده و زخمي ام سرچشمه گرفته است، به عمه دلسوز و مهربانم و خواهرانم برسان که سلامتي و تندرستي و شادكامي شما عزيزان را از خداوند خواستارم.
نامه پاسدار شهید ابراهيم صفر عليزاده به خانواده

کفرستیزان اسلام در منطقه كردستان و مهاباد

شهید «ابراهيم صفر عليزاده» به عضویت سپاه پاسداران در آمد و همراه با رزمندگان كفرستيز اسلام براي قطع يد متجاوزان و اشرار خود فروخته منطقه در منطقه كردستان و مهاباد خدمت کرد.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد محمد جمعه اميري

دوم خرداد 1343، در روستای کاریز سوخته از توابع شهرستان فریمان به دنیا آمد. پدرش غلام‌محمد، کشاورز بود
انتشار همزمان با سالروز شهادت

گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد ابراهيم افچنگي

يکم فروردين 1334، در روستاي افچنگ از توابع شهرستان سبزوار چشم به جهان گشود
پاسدار شهید

نگاهی به زندگی شهيد حماسه آفرین «ابراهيم صفر عليزاده»

به عضويت بسيج درآمد تا در پايگاه مقاومت مشغول اداي وظايف اسلامي، انقلابي و حراست از دستاوردهاي انقلاب گردد.
خاطرات مينا رحيمي، فرزند شهيد «مجيد رحيمي»

شهادت آرزوی پدرم بود

وقتي خبر شهادت پدر را شنيدم خوشحال شدم، چون پدرم مي گفت كه آرزوي من شهادت است و پدرم به آرزوي خود رسيده بود.
یادداشت وصیت گونه شهید صفر رستمی

آرزو دارم با شهادتم نهال اسلام را آبیاری کنم

به گفته رهبرمان اميدوارم در بستر مرگ طبيعي از دنيا رخت برنبندم و مرگ من باعث آبياري يك نهال انقلاب و اسلام باشد و آرزوي من هم اين است كه در راه مقابله با كفر شهيد گردم.
خاطرات شهید

شهید صفر رستمی به روایت پدر

در عمليات حاج عمران به سوي دشمن حركت نموده و بعد از چندين ساعت ديده شده بود كه بر يكي از تانك هاي عراقي سوار گشته و تانک را مي آورد.
اشعار و دست نوشته های پاسدار شهيد «صفر رستمي» (3)

به محراب شهادت غرق اندر خاك و خون / دشت خوزستان به پيكار شما شد لاله گون

پاسدار رشید اسلام بود که در بسياري از عمليات رزمي بر عليه گروهکهای ضدانقلاب نقش بزرگي ايفا نمود و در نهایت در يكي از اين مأموريت ها بیست و نهم مرداد سال 60 در حين مأموريت در اثر تصادف در جاده اروميه - نقده به لقاءا... پيوست.
سروده پاسدار شهيد «صفر رستمي» (2)

شعر / در سجود عشق كرده با وضوي خون نماز

بعد زمزمه بلند عزت و آزادگي در اقصا نقاط كشور بلند شد او نیز دل بر پيام امام لبيك گفت و مبارزه خود را شروع کرد.
سروده پاسدار شهيد «صفر رستمي» (1)

شدم من گر به خون غلطان / مخور غم مادر نالان

او پاسدار رشید اسلام بود که در بسياري از عمليات رزمي بر عليه گروهکهای ضدانقلاب نقش بزرگي ايفا نمود.
انتشار همزمان با سالروز شهادت شهيد محمدحسين مهدويان دلاور

چه شيرين است شهد شهادت

یکم اردیبهشت 1344، در شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش محمدمهدی (فوت 1349) و مادرش حافظه نام داشت
زندگی پاسدار وظیفه شهيد «حميد نيك شان»

انقلاب ما نمودی از مکتب حسینی بود

مطیع فرمان ولی امر بود و به امام راحل عشق می ورزید و همیشه هوادار و هوا خواه جمهوری اسلامی بود و انقلاب اسلامی ایران را بر گرفته از مکتب عاشوراي حسینی می دانست.
مسؤول مخابرات گردان كربلا؛ خاطرات خانم ويدا كبيري (2)

سردار جبهه هاي كردستان/ خاطرات خواهر شهید «رضا علي كبيري»

نيروهاي گردان يك علاقه و ارادت خاص به ايشان داشتند و وقتي كه رضا وارد مي شد همگي مي گفتند: براي سلامتي سردار جبهه هاي كردستان صلوات.
خاطرات خانم ويدا كبيري (1)

فداي راه حسين(ع)/ خاطرات رضاعلي كبيري به روایت خواهر

آخر مادر بود و يك رضا كه دوري هم را هرگز تحمل نمي كردند. آن هم پسري كه پس از سالها راز و نياز به دنيا آمده بود و عزيز مادر بود. اما مادر برگشت و گفت: فداي راه حسين(ع)، فداي خود حسين(ع) ....
طراحی و تولید: ایران سامانه