او بود که بنای دعای کميل را در روستاهای خير گذاشت و با صدای گرم و روحانی خود به مجالس دعا صفا می بخشيد . عقيده او اين بود که بايد مانند حضرت علی (ع) زندگی کرد و مانند او شهيد شد.
از سال 1360 تا 65 به مدت 40 الی 45 ماه حضور داوطلبانه در جبهه را داشت و هر وقت که به مرخصي مي آمد ناراحت بود و با خداي خود راز و نياز می کرد که بنده چه خطائی کردم که به درجه رفيع شهادت نائل نمی شوم .
فعاليت های مذهبی اش را از اول دبيرستان آغاز کرد در مسجد و نماز جمعه شرکت می کرد.در راهپيمايی ها صف اول را با دوستانش با در دست داشتن اعلاميه های امام(ره) تشکيل مي دادند.عضو فعال کتابخانه و بسيج بود.
در سالهاي پيروزی انقلاب اسلامی نوجوانی 14 ساله بود که با بينشی صحيح در محافل انقلابی و تجمع های مذهبی شرکت می کرد هنگام شروع جنگ تحميلی سنگر جبهه و جهاد با کافران را بر درس و مشق مدرسه ترجيح داد و به مدت 4 ماه از طريق بسيج عازم ميدانهاي نبرد گرديد.
با علی به مدرسه ی عشایری که در اطراف کوه های سر مشهد بود می رفتیم . این مدرسه در یک چادر با پنج پایه اداره می شد. من وعلی جهت رسیدن به مدرسه 8 کیلو متر را طی می کردیم .
به ورزش علاقه زيادی داشت و در رشته های فوتبال - دو و ميدانی - و وزنه برداری زياد فعاليت می کرد چندين بار در مسابقات دو ميدانی مقام قهرمانی و در رشته وزنه برداری مقام سوم را کسب کرد و موفق به کسب يک مدال درجه يک در رشته دو ميدانی و يک مدال درجه 3 در رشته وزنه برداری شد.
برادر شهید معتضدیان در خاطره ای می گوید: تمام دلهره پدرم این بود که صمد به جبهه برود از این جهت تمام سعی خود را کرد و او را به تهران فرستادند ولی پس مدتی خبر از جبهه آوردند.
در سال 1359 با کمک شهيد نصيري روزنامه جمهوری اسلامی را از دست ليبرالها نجات داد و رسما مسئوليت توزيع آن را به عهده گرفت . پس از آن خبرنگاری اين روزنامه را قبول کرد و تا فروردين ماه سال 1361 در اين سمت شد فعالانه خدمت مي کرد .
اينجانب علی اصغر شهبازی وظيفه خود دانستم که به جبهه حق عليه باطل بروم و من ديدم که زندگی با ذلت خوب نيست پس درسم را رها می کنم و برای نجات کشور و انقلابم به جبهه اعزام می شوم .
روزی ابوالحسن تمام دوستان را دور هم جمع کرد و با هم تصمیم گرفتند که هر ساله جشن میلاد امام زمان (عج) را در امامزاده حسین روستا برگزار کنند . بعدها از همان جمع تعدادی شهید شدند.
اسکندر یکی از مبارزان دوره شاهنشاهی در روستای خویش بود او چندين بار توسط مأمورين رژيم مورد تعقيب قرار گرفت، اما هر بار با زيرکی و هوشياری خاصی توانست خود را از چنگال آنها نجات دهد.
شهيد عليرضا ابدام دراول شهریور سال 1346 در قلعه محمود آباد خرمی، در خانواده ای مذهبی به دنيا آمد . در شانزدهم ارديبهشت ماه 1366 در شلمچه به شهادت رسید.
لحظه بعد از مرگ را به خاطر بياور که ديگر هيچ ياري نداري و تنهایی ،گواهت ،شهادتت،کردارت. پس چه خوب است قبل از اينکه مرگ تو را دريابد و ديگر هيچ کاري از تو بر نيايد به خويش بیایی و خود را درترازوي خويش بسنجي .