نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
برگی از خاطرات شهید "ابوترابی‌فرد"؛
نوید شاهد- «ظرف آش مرا آورد تا آش را با قاشق به من بدهد و بخورم. گفتم: حاج‌آقا من سل دارم و اگر این کار را بکنید شما هم مریض می‌شوید. گفت: پسرم این سل که می‌گویی چیه؟ تو دکون باز کردی. اینجا که اصفهان نیست زرنگ بازی در آورده‌ای، می‌خوای غذای بیشتری بهتو بدهند که این دکون را باز کرده‌ای؟ ...» ادامه این خاطره را همزمان با ولادت سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" از این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا | قسمت ۵
نوید شاهد - مادر شهید "رضا ابراهیم نژاد" نقل می‌کند: بعد از شهادت رضا وقتی برای دیدن فرزندم به سپاه مراجعه کردم. قنداقی را به من دادند و از من خواستند درون آن را باز نکنم. من هم قنداق را در آغوش گرفته بوسه‌ای بر آن زدم و درون تابوت گذاشتم. در ادامه فیلم جذاب و دیدنی این مصاحبه را در نوید شاهد گلستان می‌بینید.
کد خبر: ۵۲۰۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳

نوید شاهد - همرزم شهید "عادل جنگی نزیقی" نقل می‌کند: «در شب عملیات، عادل حنا خریده بود و آن را بر انگشتان دست و پای خود بسته بود. وقتی دلیل این کار را از او پرسیدم در جوابم گفت: "امشب شب دامادی من است.» در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.
کد خبر: ۵۲۰۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳

نوید شاهد - «وقتی ذکریا دید حریف خواهر بزرگ‌ترش نمی‌شود، رفت سراغ زینب. وسط سریال و تماشای تلویزیون بازی‌اش گرفته بود. مدام سر به سرش می‌گذاشت و دستش را جلوی چشم‌های زینب می‌گرفت ...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "ذکریا شیری" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۲

نوید شاهد - مادر شهید جمشیدی نقل می‌کند: «بعد از اتمام دوران خدمتی اش به خانه نیامد. او بسیار تلاش کرد تا دوباره او را به مناطق جنگی اعزام کنند.» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۲

نوید شاهد - شاهین عسگریان معاون فرهنگی و آموزشی شهرستان‌های استان تهران در نشست صمیمی در خصوص ضبط و ثبت خاطرات شفاهی والدین شهدا که در بنیاد شهرستان ری برگزارشد، گفت: «ثبت خاطرات شهدا از زبان پدران و مادران شهدا بسیار ارزشمند است و این امر به شناساندن شخصیت انسانی و مذهبی شهدا برای نسل جوان کمک می‌کند.»
کد خبر: ۵۲۰۷۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - شهید «نادر شادیوند» از شهدای فرهنگی استان ایلام است که به عنوان بسیجی به دفاع از مملکت خویش پرداخت و سرانجام در آبان ماه 1366 در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می گوید: «نادر بارها به من می گفت مادر دوست دارم من شهید بشوم و تو مادر شهید...». در ادامه فیلم این گفتگو تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۲۰۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱

نوید شاهد - «گفتم باشد کاری می‌کنم که فردا و پس فردا خودتان من را بیرون کنید. صبحگاه که برگزار می‌شد اسامی را که می‌خواندند، من از زیر پتو و بالای کانکس می‌گفتم حاضر، من اینجا هستم! آن‌ها هم یکدیگر را نگاه می‌کردند ...» ادامه این خاطره را از رزمنده دفاع مقدس "ولی‌الله محمدی" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰

شهید«محمد یوسف میربلوچ‌زهی»:
نوید شاهد - شهید «محمد یوسف میربلوچ‌زهی» از شهدای آبان‌ماه 64 که طی عملیاتی در کمین اشرار افتاده و به درجه شهادت رسید. در سالروز شهادتش خاطره‌ای از زبان همسر «محمد یوسف میربلوچ‌زهی» منتشر شد. که در آن شهید بیان ‌می‌کند: شهید می‌شوم، یاد و خاطره‌ام را زنده کنید.
کد خبر: ۵۲۰۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰

پیرامون شهید " محمد اسدی خانوکی"؛
نوید شاهد- در خاطرات همسر شهید " محمد اسدی خانوکی" آمده است: محمد، نذر کرد که اگر خدا به او فرزندی عطا کرد، عازم جبهه شود. پسرش که به دنیا آمد، گفت: باید به عهدی که با خدا بسته ام،وفادار باشم و طبق نذری که کرده ام، به جبهه بروم. او راهی جبهه شد، روزی که جنازه اش را برای خاکسپاری به زادگاهش آوردند، پسرش، سه ماه بیشتر نداشت.
کد خبر: ۵۲۰۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - «زرین‌تاج امیرکمالی» مادر شهید دوران دفاع مقدس «حسین کمالی‌دهقان» در خاطرات فرزند شهیدش بیان می‌کند:«حسین نماز شب می‌خواند. از پدرش اجازه گرفت و به جبهه رفت. به مرخصی نیامد تا شهید شد. او پاک و خدایی بود. پدرش می‌گفت: این بچه مال ما نیست شهید می شود و همین‌طور هم شد.»
کد خبر: ۵۲۰۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹

گفتگوی تصویری با مادر شهید" بیات"؛
مادر شهید «حمید بیات»، گفت: «زمانی که فرزندم به جبهه اعزام شد در عملیات های مختلفی شرکت داشت و هر بار که او را می دیدم می گفت به شهادت می رسم. قبل از شهادتش باورمان شده بود که شهید می شود.»
کد خبر: ۵۲۰۷۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «8»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ظهر نماز جماعت خوانده شد سپس حاجی آزادی برای برادران صحبت كرد و روضه حضرت رقيه دختر امام حسين(ع) را خواند و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۸

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «7»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت یک بچه ها جهت نماز و ناهار پراكنده شدند و ساعت 3 دوباره در ميدان جمع شدند و از تيپ عاشورا سه گردان رزمی جدا گرديد كه گردان امام حسين (ع)، امام حسن(ع) و امام علی(ع) نام گرفت و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۷

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «6»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در كردستان خانه ای را افراد كومله اشغال كرده بودند تا از آن بر عليه رزمندگان ما استفاده كنند. صاحب خانه زنی بود که دو بچه كوچك داشت و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۶

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «5»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در جمع ما بچه های شيراز همه پاسدار بودند. به جز پدر كدخدا كه او هم با ما آمده بود و قبلاً راننده اتوبوس بوده و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۲

نوید شاهد - «من هنوز چیزی ننوشته‌ام که به کسی خارج از نوبت زمین بدهند. شما می‌گویی زمین‌ها را به دوستان و آشنایانشان می‌دهند. وای به روزی که من هم سفارش کسی را بکنم! آن وقت باغ را با همه محصول آن بین خودشان تقسیم می‌کنند! به رفیقت بگو به نوبت خودش قانع باشد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی رجایی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «4»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب عاشورا در يك محل جمع شدند و با شور و حال وصف ناپذيری سينه زدند و گريستند و از آن شب های كم نظير بود و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱

روایتی خواندنی از همرزم شهید « شهریار قلی پور»؛
همرزم شهید « شهریار قلی پور» می گوید: « شهید یکه و تنها با شجاعتی وصف ناپذیر زیر آتش دشمن که یک لحظه هم قطع نمی شد می رفت و تا آخرین فشنگ با آنها می جنگید.»
کد خبر: ۵۲۰۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸

نوید شاهد - دوست شهید «علیرضا خان‌محمدی» نقل می‌کند: «سینی چای را جلوی من نگه داشت. گفتم: با این مسئله‌ای که پیش آمده باز هم می‌ری جبهه؟ گفت: یک استکان بردارین تا بگم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطره‌ای از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۲۰۵۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸