نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نویدشاهد- شهید عباس باقری نوزدهم آبان 1345، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش عزت الله، کارگر بود و مادرش بتول نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته اتومکانیک درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به دست و سینه، شهید شد. مزار وی در امامزاده شهر چهاردانگه تابعه شهرستان اسلامشهر واقع است. خاطره ای از پدر شهید که فرزندش در خواب به او نوید زیارت امام رضا (ع) داد را می بینید.
کد خبر: ۵۱۷۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۱

نوید شاهد - کتاب «عارف بارانی» که به زندگینامه شهید سید حسین مقیمی می پردازد، از سوی نشر شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۱۷۵۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۱

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «راننده پیاده شد و یک راست به طرف من آمد. نزدیک که شد گفت: سرکار شما لُری؟ من که احساس کردم قیافه در به داغونم خلاصه یک جا به دردم خورده و آقای راننده ما را اشتباه گرفته، گفتم، لُر نیستم، ولی لر‌ها را خیلی دوست دارم. راننده خوشش آمد و ما را سوار کرد ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۱

نوید شاهد- جنگ، خاطره جنگ، شهر و موضوعات اجتماعی از درون‌مایه‌های اصلی جدیدترین اثر «مجید قیصری» داستان نویس در کتاب «ساحل تهران» است.
کد خبر: ۵۱۷۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

نوید شاهد - «از همسر ایشان سراغ او را گرفتم. گفتند: یک هفته پیش رفته‌اند سر کوچه چیزی بخرند و هنوز برنگشته‌اند. با شنیدن این مطلب من هم خیلی نگران شدم و از آنجا به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و دعا کردم که ایشان سلامت باشند ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

مادر شهیدان حسنان؛
نوید شاهد - برادران شهید «علی‌اکبر و حسن حسنان» متولد شهرستان سرخه از شهدای دفاع مقدس هستند. در این کلیپ مادر معزز این شهیدان والامقام از خاطرات فرزند شهیدش حسن، برای‌مان روایت می‌کند. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۱۷۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - اشرف نورمحمدزاده مادر شهید «یعقوب حسن لویی‌کرکندی» بیان می‌کند: «هر چه از خوبی‌های خصوصیات اخلاقی یعقوب مخصوصاٌ صبرش بگویم کم است.همیشه و در همه حال صبر پیشه می‌کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۷۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - طلعت انصاری مادر شهید «محمدحسین قربانی» می گوید: «خیلی خوش اخلاق، آروم و بی صدا بود. نمازش اول وقت بود و گاهی اوقات که شب‌ها از خواب بیدار می‌شدم، متوجه راز و نیاز محمدحسین با خدا می‌شدم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۷۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۹

نوید شاهد - سه روز قبل از شهادت و در آخرین ملاقاتی که با «شهید حمیدرضا کاوه» داشتم با مزاح گفتم، حمیدرضا! تو در آینده نزدیک شهید خواهی شد، در حالیکه برق چشمانش رو می‌شد به وضوح دید خیلی مشتاقانه گفت‌: «خوش به حال حمیدرضا! تو از کجا می‌دانید؟» گفتم: با این دوری که تو برای نابودی دشمنان برداشتی، معنیش این هست که برای رسیدن به شهادت لحظه شماری می‌کنی.
کد خبر: ۵۱۷۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۹

پیرامون شهید "جلال محمدی"؛
نوید شاهد – همينجا بمان و به جبهه ها خدمت كن. اما شوق و ذوق جبهه و دفاع و فدا شدن نمي گذاشت. 4تا 5 ماه كار او شده بود راضي كردن پدر. يك ماه بود كه عمويش رفته بود. اما برگشت و مي گفت كه در بازار اهواز كسي در درونم ندا مي داد، برگرد و جلال را با خودت بياور. برادر را راضي كرد و جلال خوشحال از رضايت پدر براي حضور در جبهه.
کد خبر: ۵۱۷۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۸

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «شهید "جهانگیری" مسئول حمل آذوقه به سرباز‌ها بود، طی مسیر به خودروی نیرو‌های خودی برخورد می‌کند که توسط کومله‌ها مورد هدف خمپاره قرار گرفته بود. این خودرو در حال سوختن بود ولی سه نفر از برادران بسیجی داخل آن گیر کرده و مجروح شده بودند ...» ادامه این خاطره از شهید"محمد جهانگیری" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۷۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۷

نوید شاهد – مادر شهید «منصور اختیار الدینی» تعریف می کند: هر وقت منصور منو افسرده و ناراحت می‌دید با لبخند می‌گفت؛ صبر کن مادر آلان داروی مسکن برایت می‌آورم، بعد وضو می‌گرفت و شروع می‌کرد به خواندن قرآن کریم، با این کار دردهایم را التیام می‌بخشید.
کد خبر: ۵۱۷۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۷

برگزیده مطالب با موضوع شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
نوید شاهد - استان خراسان رضوی در طول تاریخ خواستگاه شخصیت های دینی، علمی، ادبی، هنری و سیاسی بسیاری بوده است و مردم این خطه با داشتن روحیه آکنده از دلاوری، مردانگی و حق طلبی در گذران زمان وقایعی را از جنس ایثار و شهادت رقم زده اند. در این ویژه نامه به ابعاد مختلف زندگی، آثار به جای مانده و مطالب منتشر شده درباره شهید ترور و روحانی شهید، «شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد اشرفی» از چهره های برجسته انقلاب و دفاع مقدس، می پردازیم.
کد خبر: ۵۱۷۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۷

خاطرات کوتاه و خواندنی از شهید «عدوس خرده‌ران»:
نوید شاهد – همسر شهید «عدوس خرده‌ران» به نقل از شوهرش: «.. در درگیری چند نفر از عناصر ضد انقلاب دستگیر شدند، عثمان فرشته دستور داد، هیچ کس حق ندارد با این اسرا به تندی برخورد کند، باید با عطوفت با آن‌ها رو به رو شوید، آن‌ها خیلی گرسنه بودند، ما سهم غذای خودمان را به آن‌ها دادیم، این برخورد اسلامی و انسانی ما باعث شد تعدادی از این فریب خوردگان برگشتند و اظهار ندامت و پشیمانی کردند.»
کد خبر: ۵۱۷۰۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۶

روایتی خواندنی از جانباز کرمانشاهی "عبدالرضا حاتم پور"؛
نوید شاهد - جانباز کرمانشاهی "عبدالرضا حاتم پور" می گوید: «دانشجوی سال آخر مهندسی بود، هنگام درگیری در جبهه موجی شد. تنها چیزی که او را تسکین می داد یادگاری فرزند تازه متولدش بود که هر روز صبح آن را جلو خودش می گرفت و گریه می کرد و یا آن را به سینه می‌چسباند...»
کد خبر: ۵۱۷۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۱

گفتگوی تصویری با پدر شهید "جمال جعفری فرید"؛
نوید شاهد - پدر شهید "جمال جعفری فرید" می‌گوید: «فرزندم از بچگی عاشق امام خمینی (ره) بود همین که سخنرانی های امام از تلویزیون پخش می شد جلو می رفت و تصویر امام را می‌بوسید.»
کد خبر: ۵۱۷۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

خاطره ای خواندنی از دوران اسارت جانباز "محمد علی بابایی ریزوندی"؛
نوید شاهد- آزاده و جانباز 70 درصدکرمانشاهی "محمد علی بابایی ریزوندی"در روایتی می گوید:« اسمش یوسف بود، اما به خاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما " جناب سرهنگ" صدایش می زدیم التماس می کرد به او جناب سرهنگ نگوییم تا اینکه یک روز در آسایشگاه باز شد و یک گله بعثی مسلح هجوم آوردند. فرمانده نعره زدسرهنگ یوسف بیا بیرون!...»
کد خبر: ۵۱۶۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

معرفی کتاب؛
نوید شاهد- کتاب "سردار بی سر" خاطرات سردار شهید "سید رسول جلایی" است که به قلم محمدرضا بابایی ابرقویی به نگارش در آمده است. نوید شاهد یزد تیزر معرفی این کتاب را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۱۶۹۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۶

روایتی خواندنی از جانباز کرمانشاهی" محمد علی امیری"؛
نوید شاهد- جانباز کرمانشاهی "محمد علی امیری" در روایتی می گوید: «با یکی از دوستانم برای سرکشی سنگرها رفته بودیم و متوجه شدیم که همه ی نگهبان ها از ترس پیش هم و در یک سنگر جمع شده اند، می گفتند: سنگ برایمان می اندازند! صبح که شد متوجه شدیم سر و صدایی که شب ما را ترسانده بود گردوهایی بوده که از درخت ها می افتاده است. اتفاق خنده داری بود.»
کد خبر: ۵۱۶۹۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۶

نوید شاهد - «احمد الهیاری فرمانده گردان بود. او دقیقا فهمیده بود که این سفر، سفر آخرش است. در آرامش کامل نشست و وصیت‌نامه نوشت. او کار‌های سخت را به تنهایی انجام می‌داد تا به سایر بچه‌ها فشار وارد نشود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز علی قلی‌پور از شهید "احمد الهیاری" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۶۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۶