نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات نماز جمعه
این خاطرات در روز جمعه به تاریخ بیست و هشتم آبان سال 1361 هست که در روز جمعه برای ادای نماز جمعه رهسپار جایگاه نماز شدم وقتی که به درب حیاط جایگاه نماز جمعه رسیدم، دیدم کتابهایی می فروشند و من یک کتاب خریدم و بعد داخل حیاط نماز شدم...
کد خبر: ۴۱۱۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «1»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «تقريبا دو ماه در ستاد تخليه شهدای انديمشک قرارگاه نجف خدمت نمودم در اين مدت که بودم اولين حمله والفجر آغاز شد و صبح که عمليات ادامه داشت سيل شهيدان به سوی تخليه شهدا سرازير شد و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۱۱۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲

شهید اسداله آزادی نژاد
شهید اسداله آزادی نژاد فرزند ماشاءاله در سال 1337 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 60/7/7در جبهه دارخوین به مقام والای شهادت رسید.
کد خبر: ۴۱۱۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲

شهدای بیست و یکم مهرماه
محمد حسن بادینلی هشتم فروردين 1340، در اراک چشم به جهان گشود. پدرش احمدعلي و مادرش، خاتون جاني نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان ستوان دوم ژاندارمری در جبهه حضور يافت. بيست و يكم مهر 1362، با سمت فرمانده گردان در بانه بر اثر اصابت گلوله توسط گروهک ضدانقلاب شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
کد خبر: ۴۱۱۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
در منطقه حلبچه که بودیم، یک شب بچه ها به کمین رفتیم، سنگری در آن جا نبود، فقط خاکریز بود، کمین که نوبت ما شد، با گشتی های عراقی درگیر شدیم.
کد خبر: ۴۱۱۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۱

در سالروز ولادت
يك شب واقعاً مزخرف راديو روشن است. ساعت 12 را اعلام مي كند. درون سنگر همراه با ستوان «عابدي» و سرباز «حاجي‌زاده» بيدار نشسته‌ايم. سرباز «حاجي‌زاده» را بيدار كرده‌‌ام كه چاي درست كند...
کد خبر: ۴۱۱۸۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۱

خاطره
پاسخ مي‌داد: احترام پدر و مادر شرط اصلي براي رضايت خداوند از بندگانش است.
کد خبر: ۴۱۱۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۰

پیرزن خرابه نشین به مادرم گفته بود: «وقتی من مریض می‌شدم، علی به من رسیدگی و از من پرستاری می‌کرد. در چراغ من، نفت می‌ریخت و آن را روشن می‌کرد تا سرما کمتر مرا اذیت کند،گاهی غذایش را می‌آورد و با هم می‌خوردیم.
کد خبر: ۴۱۱۸۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۹

به نقل از همرزم شهید اعطایی:
یکی از همرزمان شهید مدافع حرم احمد اعطایی به بیان خاطره ای از این شهید در جبهه جهاد در سوریه پرداخته است.
کد خبر: ۴۱۱۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۹

علاقه خاصی به حضرت آقا داشتی، یادت هست آموزشی که بودیم محرم ها، بیت رهبری مراسم عمومی عزاداری داشت. کلاس ها که تمام می شد چقدر سریع لباست را عوض می کردی و عجله داشتی خودت را به بیت برسانی. خیلی وقت ها با هم می رفتیم .
کد خبر: ۴۱۱۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۹

سالروز ولادت/خاطرات
طبق معمول وهر چند روز یکبار ، پارچه های سفید چلوار را روی میز کارش پهن می کردوقلم مووقوطیهای رنگش را بر می داشت واز هیچ وبا دست خالی تابلویی زیبا با حاشیه ای مزین، خلق می کرد.
کد خبر: ۴۱۱۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۹

شهید محمد صبوری به روایت همسر شهید
شب قبل، بعد از این که بچه ها را خوابنده بودم، روبه روی عکسش ایستاده بودم و گریه می کردم. می گفتم : «محمد، اصلا من به تو تعهد داده بودم که تو بروی و من این همه مشکلات را تحمل بکنم؟ خب اون موقع توی زندگی هم همین جوری یه سری مسئولیت ها گردن من بود، الان هم همین جور. خسته شدم.
کد خبر: ۴۱۱۷۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴

حماسه خلیج فارس
شهيد مباركي در دوران جبهه و جهاد با كساني چون برادر «جعفر كبگاني»، شهيد «مهدي پوركبگاني»، شهيد «عبدالحسين حمايتي»، شهيد «عباس ديده ور»، شهيد «يوسف قرباني»، شهيد «راحتي» و ... همرزم بود. او در تاريخ 27/8/61 در منطقه بود و بعد از يك ماه مرخصي، باز در 2/10/61 به جبهه ي جنوب رفت و به لشكر «امام سجاد»(ع) پيوست. و سرانجام در تاریخ 1366/07/16 در حماسه خلیج فارس به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۴۱۱۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۹

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه سال 1357 با توجه به سابقه جمهوری خودمختار مهاباد به رهبری قاضی محمد و توطئه های از پیش طرح ریزی شده قبل از پیروزی انقلاب ، باقیمانده سران جمهوری مهاباد در غرب و اروپا و در عراق تجمع نمودند.
کد خبر: ۴۱۱۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲

خاطرات مدافعان حرم
کوچکتر که بود با برادرهایش از مادر پول می گرفتند و می رفتند کاغذرنگی و ریسه و پرچم می خریدند. هر سال نیمه شعبان و بعضی از عیدهای دیگر جلوی در خانه و بخشی از کوچه شان را تزیین می کردند.
کد خبر: ۴۱۱۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸

خاطره ای از سردار دلها:
شهید باکری می گفت: پاسدار باید آنقدر کار کند که از بی‌خوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره بهوش آمد به کار ادامه بدهد.
کد خبر: ۴۱۱۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸

خاطرات مدافعان حرم
عبدالله از دوران راهنمایی تابستان ها می رفت سرکار، از کبابی و پارچه فروشی گرفته تا فروش آکواریوم. بگی نگی دستش رفت توی جیب خودش. یک روز از سرکار که برگشت حسابی سرحال بود.
کد خبر: ۴۱۱۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸

خاطرات مدافعان حرم
شب سال نو با آن تعداد، خانواده هایی که پیکر شهیدشان بازگشته بود مهمان بیت رهبری بودیم. نه ماه از شهادت آقا عبدالله می گ ذشت. از بازرسی های متعدد گذشتیم و چند دقیقه ای مانده به اذان مغرب وارد سالن بزرگ بیت رهبری شدیم.
کد خبر: ۴۱۱۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۷

خاطرات/سالروز ولادت
آن اوایل که می خواست به جبهه برود چون خیلی کوچک بودرضایت نمی دادم ، می گفت این همه جوان دارند می روند.من هم یکی از آنها، درعالم رویا به خوابم امد وگفت مامان انگشت شمارا بردم،گفتم کجابردی؟ گفت:انگشت شمارا بردم داخل جبهه، بعد از اینکه از خواب بیدار شدم متوجه انگشتم شدم و...
کد خبر: ۴۱۱۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۷

حماسه خلیج فارس
پاسدار شهید غلامحسین توسّلی در تاریخ 14/11/1344 در خانواده‌ای متدین در روستای بحـیری دیده به جهان گشود.هید پس از ترک تحصیل، بیش از پیش به خصوص در کار کشاورزی به کمک پدرش پرداخت و بدین ترتیب توانست او را در تأمین معیشت زندگی، به نحو مؤثّری یاری رساند. در این هنگام او نوجوانی شانزده ساله بود و وقایع زمان خود به خصوص پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تحمیل جنگ ظالمانة عراق علیه میهن عزیز اسلامیمان را به خوبی درک می‌کرد. در حالیکه فقط شانزده سال داشت، تصمیم به حضور در میدانهای نبرد حق علیه باطل گرفت.
کد خبر: ۴۱۱۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶