نشر شاهد - صفحه 30

آخرین اخبار:
نشر شاهد

غرفه های نشر شاهد در مسیر عزاداران حسینی بر پا شد+تصویر

« نشر شاهد » در یک پویش فرهنگی در مسیر عزاداران حسینی در استانهای کرمانشاه، ایلام و خوزستان اقدام به برپایی غرفه های عرضه رایگان کتب و محصولات فرهنگی ایثار و شهادت نموده است.
به روایت خبرنگاری بازمانده از سانحه سقوط هواپیما؛

«سقوط در سکوت» کتابی براساس زندگی شهيد جواد فکوری

کتاب «سقوط در سکوت» براساس زندگی شهيد جواد فکوری به قلم «ابراهیم زاهدی مطلق» است. او داستان مربوط به داخل پرواز و آن لحظات را از خبرنگاری که از سانحه سقوط هواپیمای فکوری زنده مانده، دریافت کرده است.

گریه های بی امان

شهيد عشق، زمين و زمان گريست ترا /زمين گريست ترا، آسمان گريست ترا / ز سنگ سنگِ زمين، چشمه چشمه خون جوشيد / ز دل بر آمدى و و ديدگان گريست ترا

سه اثر خواندنی «محمدرضا بایرامی» برای نشر شاهد ؛ «مُرغ‌های دریایی»، «هفتمین نفر»، «هَلّت‌ها نام تو را می‌خوانند»

«مُرغ‌های دریایی»، «هفتمین نفر»، «هَلّت‌ها نام تو را می‌خوانند»، سه کتاب از «محمدرضا بایرامی» درباره زندگینامه سه شهید بزرگوار است.
به مناسب هفته وحدت بر روی سایت نوید شاهد قرار گرفت

گزیده وصایای شهدا با موضوع «وحدت»/ دریافت ۹ کتاب الکترونیک نشر شاهد

کتاب الکترونیک گزیده موضوعی وصیت نامه شهدا با موضوع «وحدت» در 9 دفتر در نوید شاهد قرار گرفت.
معرفی کتاب

یادهای زلال/ زندگی سرداران شهید آذربایجان غربی

کتاب یادهای زلال به زندگی سرداران شهید آذربایجان غربی پرداخته است که توسط نویسنده مشهور حسین غفاری که در موضوعات ایثار و شهادت آثار جاودانه ای دارد، به رشته تحریر درآمده است.

کرامات شهیدان؛ (137) من در عملیات بعدی شهید میشوم

عملیات والفجر 8 در سنگر نشسته بودم که شهید علی جلیلی وارد شد .سلام کرد و مرا در آغوش کشید و پیشانی ام را بوسید

کرامات شهیدان؛ (135) ما هم داریم راهی میشویم

شهید مهر علی رحیمی در اخلاص و ایمان ، سر و گردنی از همه بچه های بسیج ، بالاتر بود و این را همه بسیجی های مسجد حجه بن الحسن (عج) میدانستند

کرامات شهیدان؛ (134) امشب شمع زندگی بیست و سه ساله ام به خاموشی میگراید

مهدی مثل همه شهدا شیفته شهادت بود و کمال انسان را در رسیدن به پروردگار میدانست. چند روز پیش از شهادت که نوری الهی از چهره اش می تابید به همسنگران خود گفت: ...

کرامات شهیدان؛ (133) عکس های خوبی گرفته ام

دفعه آخر که با سعید دو روزی برای ثبت و ضبط حماسه های رزمندگان از همدان به خرمشهر میرفتیم در طول مسیر به شوخی به من گفت: من می دانم که شربت را میخورم...

کرامات شهیدان؛ (132) مگر ما مرخصی نگرفته ایم؟

صبح روز 29 / 8/ 67 ، قرار بود من و کوروش با هم به مرخصی برویم. کوروش گفت: اجازه بده دو تانکر آب ، برای یکی از پایگاه ها که فکر میکنم آب نداشته باشند ...

کرامات شهیدان؛ (131) من امشب حال دیگری دارم

شب 21 ماه رمضان را که در جبهه بودیم ، به همراه عباس احیا گرفتیم و او برای ما مراسم دعای قرآن بالای سر را انجام داد.

کرامات شهیدان؛ (129) این خیابان به نام من خواهد شد

یک روز مجیدرضا و ناصرتنها و فرهاد محرابیان ، مقابل در خانه دوست همرزممان ، فرهاد نشسته بودند که ادامه صحبتشان به شهادت کشیده شد...

کرامات شهیدان؛ (128) من هیچ کاری برای انقلاب انجام نداده ام

شهید احمدرضا عاشق شهادت بود و کم سن و سال بودن او نمی توانست مانع رفتنش به جبهه شود...

کرامات شهیدان؛ (127) من بمیرم خط بماند یادگار

همان شب که به جبهه رفت به خوابم آمد. لبخند میزد و با شادی گفت ....

کرامات شهیدان؛ (126) از مادرش خواست گلویش را ببوسد

محمدعلی ،پدر ، برادران و خواهران خود را در یک سانحه ی رانندگی از دست داده بود و در دنیا فقط مرا داشت و مادرش را...

کرامات شهیدان؛ (124) شهید میشوم و پارچه تسلیت مرا در این محل نصب می کنید

آخرین باری که حمید مرخصی گرفت و به منزل آمد، بیشتر در مورد شهادت صحبت میکرد و اینکه ما باید صبر داشته باشیم...

کرامات شهیدان؛ (123) به یاد همه جوان های شهید گریه کنید

وقتی حسن برای آخرین بار میخواست به جبهه برود ، نورانیت یک شهید را در چهره اش میدیدیم. او مظلومانه به من و مادرم که او را بدرقه می کردیم نگاه می کرد.

کرامات شهیدان؛ (120) دو روز بیشتر به شهادت من نمانده

محمدرضا شب که به خانه می رسید به قدری خسته بود که نهایت نداشت. بارها به من میگفت: مادر سعی کن یک مقدار به خودت بیشتر فکر کنی و خودت را تزکیه کنی...

کرامات شهیدان؛ (118) خیلی به خدا نزدیک شده بود

علی اصغر در مدت 4 ماهی که در جبهه بود فقط یک بار به مرخصی آمد ولی احساس کردم اصلا آن آدم قبلی نیست و خیلی عوض شده است...
طراحی و تولید: ایران سامانه