پایش را شکستند، ولی به امام اهانت نکرد!
دوشنبه, ۰۴ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۹
در خاطره ای خواندنی از زنده یاد آزاده جانباز "یزدانبخش سیاهکالی مرادی" می خوانیم: بارها سربازهای عراقی سید فاضل را مضروب و شکنجه کرده بودند و حتی پایش را شکسته بودند ولی او حاضر به اهانت به امام خمینی(ره) نشد و همچنان مقاوم مانده بود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، زندهیاد، آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالیمرادی، سال 1342 در روستای سنبلآباد از توابع منطقه رودبار الموت قزوین در خانوادهای متدین به دنیا آمد.
وی بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه در دانشگاه شهید بهشتی تهران رشته حقوق مشغول به تحصیل شد، سال 1366 برای گذراندن طرح دانشجویی، 6 ماه به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام و در رستهی ستادی دفتر قضایی قرارگاه رمضان، مشغول به کار شد.
مرداد ماه سال 67 در قالب نیروهای غیرمنظم در خاک عراق رفتوآمد داشته و وضعیت موجود نیروها و امکانات را بررسی و گزارش میکرد، 5 مهر ماه همین سال در ارتفاعات مشرف به شهر اشنویه پس از مجروحیت از ناحیهی پا به اسارت دشمنان بعثی درآمد.
وی سرانجام پس از طی دوران پر فراز و نشیب اسارت در 20 شهریور ماه سال 69 برگ آزادی امضا و روانه ایران میشود، بعد از سه ماه ازدواج میکند و صاحب دو دختر و یک پسر میشود.
آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالیمرادی سرانجام در بیستم آذر ماه سال 1388 بر اثر بیماری قلبی دار فانی را وداع گفت.
وضعیت سیاسی کمپ 20 در مقایسه با کمپ 16 حساستر ومهمتر بود و این حساسیت، هم در عراقیها بیشتر بود و هم در اسرای ایرانی.
واکنش اولیهی عراقیها در بدو ورود ما به کمپ 20 اجاری کردن شعار علیه امام(ره) بود و افرادی را که شعار نمیدادند و یا گزارش میشد که از این اقدام متنفر و ناراضی هستند، تحت کنترل و شکنجه قرار میدادند.
به عنوان مثال آقای«عباس گزاریور»، قائم مقام تیپ قرارگاه رمضان، به علت استنکاف از شعار دادن به شدت مضروب و مجروح و بیهوش شد و اصرار سایرین در خصوص تقیه نمودن وی کم اثر و حتی بیاثر بود، تا اینکه به مرور زمان ناچار شد که لبهایش را به هنگام شعار دادن تکان دهد.
مورد دیگر که در قسمت قدیمی کمپ 20 اتفاق افتاده بود، شکنجه و آزار«سید فاضل»، یکی از برادران سپاهی برای توهین به امام(ره) بود که بارها وی را مضروب و شکنجه کرده بودند و یکبار چهار پنج سرباز عراقی وی را زده بودند و حتی پایش را شکسته بودند، ولی او حاضر به اهانت به امام خمینی«رضوانالله تعالی علیه» نشده و همچنان مقاوم مانده بود.
عراقیها چون دریافته بودند که توان شکستن ارادهی او را ندارند، دیگران را از تماس با او منع کرده بودند و هر کس را که به او نزدیک شده و تماس داشت، مورد شکنجه قرار داده و تحت نظر میگرفتند.
در همین رابطه، عراقیها و اسرای ایرانی متفقاً «سید فاضل» را به عنوان رهبر اسرای قسمت قدیمی کمپ 20 شناخته و پذیرفته بودند و عموم اسرایی که با وی بودند، او را در عمل و گفتار قبول داشتند و از اعمال وی ستایش میکردند.
لازم به ذکر است که سجایای اخلاقی سید نیز عامل مهمی در شهرت و محبوبیت وی شده بود و اخبار واصله که به نحو محرمانه میرسید حکایت از علاقهمندی سید با آشنایی و اطلاع از اسرای کمپ 16 که به کمپ 20 منتقل شده بودند داشت و رابطههایی نیز داشتند که اخبار را دقیقا به ایشان میرساندند ولی به طور کلی وضعیت اسرای قدیمی کمپ 20 از حیث سیاسی بسیار آشفته و پریشان بود.
به این معنا که عراقیها آنها را دقیقا کنترل و شناسایی کرده بودند و کوچکترین حرکت آنها را تحت نظر و کنترل داشتند و این تجربه بزرگی برای ما کمپ شانزدهیها بود که میبایست هوشیار باشیم تا شناخته نشویم و افراد محور شناسایی نشوند.
در همین مورد سفارش من به «عباس آقا» و سایر دوستان این بود که حتیالامکان به طور مخفی و تحت پوشش فعالیت نمایند تا بلای کمپ 20 سابق به سر ما نیاید و اتفاقا نگهبانان عراقی نیز تجربه کافی پیدا کرده بودند و زبدهترین آنها به قسمت ما آورده شده بودند، مخصوصا مسئول نگهبانان، یعنی«سید عبدالامیر» و سرباز استخباراتی آنها که بسیار نسبت به عملکرد اسرا حساس و دقیق بودند.
به همین علت اوایل ورود ما بیشتر وقت من صرف شناسایی دقیق افرادی بود که برای عراقیها جاسوسی میکردند و یا احتمال این امر داده میشد.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما