شهادت در سه متری تونل تروریستها!
سهشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۱۴
جعفرخان از ناحیه پا مجروح میشوند سپس خودشان را در سنگر میکشند و پاهایشان را برای اینکه موجب تضعیف روحیه بچهها نشود زیر خودشان جمع میکنند(مثل دو زانو نشستن) بعد... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات فرمانده گردان عملیات پدافند منطقه شیخ محمد شهید «محمد جعفرخانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید محمد جعفرخانی، دوازدهم مهر ماه سال ۱۳۴۴ در ولازجرد بویین زهرا به دنیا آمد، پدرش محمد و مادرش ربابه محرمی ولازجردی نام داشت، تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه ادامه داد، سوم بهمن ماه سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب ۲ فرزند پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار پاسدار سپاه بود، توسط سپاه صابرین تهران به عنوان فرمانده گردان در عملیات پدافند منطقه شیخ محمد حضور یافت، سیزدهم شهریور ماه سال ۱۳۹۰ و در حین درگیری با گروهک ضد انقلاب پژاک بر اثر اصابت ترکش، خمپاره و گلوله مستقیم و جراحات وارده شهید شد و مزار او در گلزار شهدای روستای زادگاهش است.
همرزم شهید محمد جعفرخانی:به شهید جعفرخانی، جعفر خان میگفتیم، وی در روزهای آخر از هر چیزی که تعلق خاطر به دنیا و پست و مقام باشد پرهیز میکرد، یعنی مثل دیگران بیل دست میگرفت و سنگر میساخت، به سنگر دیگر گردانها سر میزد با رزمندگان شوخی میکرد و سربهسرشان میگذاشت.
عملیات در ساعت ۴ صبح ۱۳ شهریور سال ۹۰ آغاز شد و نیرو بیشتر از حد تعیین شده پیشروی کردند. به طوری که صدای نفس کشیدن نیروهای پژاک هم شنیده میشد.
این شهید بزرگوار بویژه به کسانی که دوربین مخصوص داشتند گفت هر کسی را دیدید، اختیار آتش دارید. بالاخره عملیات آغاز شد. جعفر خان در کوه نیروها را پخش کرد و مدام فریاد میزد که "یا حسین(ع)" و "یا زهرا(س)" بگویید و بالا بروید.
ایشان به سمت یک سنگر پژاک میروند که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح میشوند.
جعفرخان خودشان را در سنگر میکشند و پاهای خودشان را برای اینکه موجب تضعیف روحیه بچهها نشود زیر خودشان جمع میکنند(مثل دو زانو نشستن) بعد به بچهها اشاره میکنند و میگویند: (آماشالله بیا بالا، برید جلو داد بزنید. یا حسین(ع) و یا زهرا(س) بگویید.
ایشان ضمن اینکه تیراندازی میکردند بچهها را به جلو رفتن تشویق میکردند. یکی از امدادگرها که بالای سر جعفرخان میرسد و میفهمد جعفرخان زخمی شده میگوید: بیایید برویم پائین. جعفر خان میگوید: نه من چیزیم نیست برو بالا. تا بالای ارتفاع ۳ متر بیشتر نمونده. برو بالا. این امدادگر میگوید بالای ارتفاع که رفتم شنیدم شهید علی بریهی با حالت گریه، ناله و ناراحتی میگوید: جعفر خان… بیا خودم میبرمت پائین… تورو خدا جعفر خان … و ناگهان با یک خمپاره صدای جعفرخان و شهید بریهی با هم ساکت میشوند.
جعفر خان به همراه همرزمش حدود ساعت ۴:۴۵ تا ۵ صبح ۲متر پائینتر از کانال و غار کوه جاسوسان به آرزوی خودشان میرسند و به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
جعفر خان شهیدی است که در سه متری!! تونل تروریستها به شهادت رسید، تروریستهایی که به لحاظ تجهیزات و دستگاههای ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شدهاند.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما