حاج قاسم برای رزمندگان ناشناس بود/ هر کجا درگیری با دشمن شدید بود، حاج قاسم هم بود!
يکشنبه, ۰۴ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۴۰
« بعد از رفتن حاج قاسم، فرمانده گردان نزدم آمد و گفت این مرد چه کسی بود، گفتم نشناختی چه کسی بود؟ گفت نه نشناختم، گفتم حاج قاسم سلیمانی بود. فرمانده گردان تا فهمید دو دستی بر سرش زد و گفت ای وای چرا من ایشان را نشناختم. واقعا حاج قاسم برای رزمندگان و حتی فرمانده گردانی که آنجا بود ناشناس بود و کسی به فکرش خطور نمیکرد که ایشان خط اول بیاید آن هم شبانه ...» آنچه میخوانید ناگفتههای هاشم آذربایجانی فرمانده سابق تیپ ۸۲ صاحبالامر (عج) استان قزوین از حضور شهید "سلیمانی" در خط مقدم سوریه است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز هاشم آذربایجانی فرمانده سابق تیپ ۸۲ صاحبالامر (عج) استان قزوین یکی از همرزمان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است که ۶ سال طی دفاع مقدس در نبرد با دشمنان بوده و در این دوران شناخت نسبی به شخصیت این شهید بزرگوار پیدا کرده، ولی در جبهه مقاومت - سوریه از نزدیک با ایشان ارتباط داشته است.
سالروز شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بهانهای شد تا خبرنگار نوید شاهد استان قزوین به سراغ آذربایجانی، همرزم این شهید بزرگوار برود و پای خاطراتش بنشیند تا بیشتر با سیره و منش این شهید بزرگوار آشنا شویم.
آذربایجانی در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد استان قزوین با اشاره به نحوه آشنایی خود با سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی میگوید: در دفاع مقدس شهید سلیمانی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان و یکی از فرماندهان خط شکن بود و از آنجایی که همیشه در میدان نبرد و در جلسهها و همایشها حضور مداوم داشت، به همین دلیل ایشان را دورادور میشناختم، ولی در دفاع مقدس کنار هم نبودیم، زیرا ایشان در کرمان و من در قزوین بودم.
وی ادامه میدهد:، ولی جنگ مقاومت که به وجود آمد، برای انجام وظیفه در سوریه حضور پیدا کردم که در این جبهه بویژه عملیات محرم از نزدیک با شهید سلیمانی ارتباط برقرار کردم.
این جانباز بزرگوار بیان میکند: شهید سلیمانی فرمانده عملیات محرم بود و برای هدایت کل عملیات ۲ محور تعیین و فرماندهان این محورها را مشخص کرده بود و ما نیز با فرماندهان حاج قاسم کار میکردیم.
حبیب اسم مستعار حاج قاسم بود!
وی به خاطرات خود از شهید سلیمانی اشاره میکند و میگوید: ما منطقهای را به تازگی تصرف کرده و مستقر شدیم و در حال چیینش نیروها و خاکریز زدن بودیم تا یک یک رزمندگان سنگر و پناهگاهی داشته باشند و در مقابل ترکش، خمپاره و گلوله دشمن مورد اصابت قرار نگیرند.
آذربایجانی ادامه میدهد: یکدفعه پشت بیسیم به ما گفتند حبیب جلو است، حبیب اسم مستعار حاج قاسم بود. بلافاصله با شنیدن این خبر جلو رفتم و دیدم حاج قاسم آنجاست. با یک موتور سوار پشت خاکریز ایستاده و دارد امور را بررسی میکند، نزدیکتر رفتم و بعد از احوالپرسی، گفت اینجا چه اقداماتی انجام دادید.
فرمانده سابق تیپ ۸۲ صاحبالامر (عج) استان قزوین اضافه میکند: توضیحهای لازم را به شهید سلیمانی دادم و گفتم سنگرها را کندیم، رزمندگان را چیدیم و استحکامات را تقویت کردیم. شهید سلیمانی گفت اقدامات انجام شده خوبه، ولی برای این محور چه کردید، گفتم حاجی، چون نیرو کم آوردیم برای این محور فعلا کاری نکردیم مگر اینکه نیرو دست ما را بگیرد.
وی ادامه میدهد: شهید سلیمانی به من گفت نه، اولویت اول شما این محور باشد، زیرا احتمال دور خوردن شما توسط دشمن از اینجا بیشتر است لذا اینجا را بپوشانید، بعد از دستور این شهید بزرگوار سریع دستور دادم از محورهای دیگر نیرو آوردند و همان محوری که حاج قاسم گفته بود، پوشش دادند تا از دشمن ضربه نخوریم.
گفتم در دید دشمن هستیم گفت ولش کن!
آذربایجانی به دیگر خاطره خود با شهید سلیمانی اشاره میکند و میگوید: ما به تازگی روستایی به نام «بانس» را تصرف کرده بودیم و یک گردان داخل روستا بردیم و تا غروب درگیر چینش نیروهای فاطمیون بودیم. عصری از روستا برگشتیم و فردا بعد از نماز صبح که زیارت عاشورا را خواندیم و میخواستیم استراحت کنیم پشت بیسیم گفتند حبیب در «بانس» است و بروید آنجا. بلافاصله سوار ماشین شدیم و رفتیم.
این جانباز بزرگوار ادامه میدهد: صبح که هوا تازه داشت روشن میشد، به بانس رسیدیم دیدم حاج قاسم با یک موتور سوار دونفری در این روستا که هنوز پاکسازی نشده، فرمانده گردان را توجیهه میکند بالاخره رفتیم جلو و بعد از احوالپرسی حاج قاسم گفت: اینجا چه اقداماتی انجام دادید و ریز جزئیات را از ما پرسید.
وی اضافه میکند:، ولی از آنجایی که در دید دشمن بودیم، به حاج قاسم گفتم حاجی در دید دشمن هستیم و دشمن مدام اینجا را مورد هدف قرار میدهد، اینجا تک تیرانداز دارد و خطرناک است، گفت اینها را ولش کن بگو چه کردید. شرایط واقعا خطرناک بود لذا به زور دستش را گرفتم و بردم در جای دیگری که دید دشمن نباشد و گفتم حاجی اینجا بایست تا حداقل از تیر دشمن محفوظ باشید، سپس همه اقدامات را بازگو کردم و گفتم حالا بگو چه کار باید کنیم.
فرمانده سابق تیپ ۸۲ صاحبالامر (عج) استان قزوین بیان میکند: وقتی که بیانات حاج قاسم تمام شد به ایشان گفتم سریع از اینجا بروید اینجا منطقه ناامنی است به زور ایشان را عقب فرستادیم.
تا فهمید دو دستی بر سرش زد و گفتای وای چرا نشناختم!
آذربایجانی ادامه میدهد: بعد از رفتن حاج قاسم فرمانده گردان نزدم آمد و گفت این مرد چه کسی بود، از صبح آمده و میگوید شما چه کار کردید من، همه توضیحات را دادم، بهش گفتم نشناختی چه کسی بود؟ گفت نه نشناختم، گفتم حاج قاسم سلیمانی بود. فرمانده گردان با تعجب گفت حاج قاسم بود تا فهمید دو دستی بر سرش زد و گفتای وای چرا من ایشان را نشناختم، احترام نگذاشتم و دستش را بوس نکردم و ازاینکه ایشان را نشناخته بود برای خودش متاسف بود. واقعا حاج قاسم برای رزمندگان و حتی فرمانده گردانی که آنجا بود، ناشناس بود و کسی به فکرش خطور نمیکرد که ایشان خط اول بیاید آن هم شبانه.
هر کجا که درگیری با دشمن شدید بود حاج قاسم هم بود!
این جانباز بزرگوار خاطرنشان میکند: ما فقط عدهای از نیروها را برای حفاظت از روستای «بانس» گذاشته بودیم، شهید سلیمانی شبانه خودش را به این روستا رسانده بود و حالا کی و چه جوری رفته، کسی متوجه نشده بود.
وی میگوید: این منطقه ناامنیهای خاص خودش را داشت، ولی حاج قاسم خودش را رسانده بود تا همه جزئیات را در خط بررسی و کنترل کند و با خطرات اصلا کاری نداشت. حضور در ناامنترین مناطق و سختترین عملیات از ویژگیهای شهید سلیمانی بود و هر کجا که درگیری با دشمن شدید بود، حاج قاسم هم بود.
فرمانده سابق تیپ ۸۲ صاحبالامر (عج) استان قزوین یادآور میشود: این عملیات نامش محرم بود در سال ۹۴ صورت گرفت و منجر به آزادیسازی منطقه شیعهنشین در جنوب حلب شد که همین موفقیت با مدیریت خوب فرمانده عملیات شهید سلیمانی به دست آمد.
من سرباز ولایت هستم
وی با اشاره به ویژگیهای شهید سلیمانی ابراز میکند: این شهید بزرگوار با توجه به مسئولیتهایی از جمله فرمانده نیروی قدس و فرمانده جبهه مقاومت داشت، ولی برای خودش سرباز ولایت بودن را بیشتر از همه سمتها دوست داشت و میپذیرفت. به همین دلیل قبل از اینکه به او میگفتند سرلشکر، بیشتر میگفت من سرباز ولایت هستم و این درجات دنیایی هستند.
این جانباز بزرگوار با بیان اینکه ولایتمداری یکی از مهمترین ویژگیهای ایشان به عنوان مکتب حاج قاسم بود، اظهار میکند: ایشان کاملا در خط ولایت بود و اطاعتپذیری محض از ولایت داشت و زیاد دنبال این نبود که رهبر فرزانه انقلاب به ایشان دستور دهد چه کار کند، وی خط کلی را از ایشان میگرفت و با بیاناتشان متوجه میشد هدف و منظور رهبری چیست و برای رسیدن به آن هدف همه تلاش خود را میکرد و تا پای جان میایستاد عملیاتی شود و این مهم را در صحنههای نبرد اثبات کرد.
در سختترین شرایط باید امر رهبری را عملی میکرد
وی یادآور میشود: رهبر فرزانه انقلاب در جنگ ۳۳ روزه لبنان به شهید سلیمانی گفتند به لبنان بروید و به سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان کمک کنید، ولی سید حسن با توجه به اینکه همه حرکات زمینی توسط اسرائیل کنترل میشد و مورد هدف آنها قرار میگرفت اجازه نمیداد که شهید سلیمانی وارد لبنان شود، ولی این شهید بزرگوار اصرار کرد که باید در لبنان حضور یابد، زیرا رهبر فرزانه انقلاب به ایشان امر کرده و اگر اجازه ندهد تنهایی وارد این کشور میشود، لذا سید حسن نصرالله در نهایت پذیرفت تا یک خطی را امن کنند تا شهید سلیمانی بتواند وارد لبنان شود.
آذربایجانی ادامه میدهد: این مطلب نمونه بارزی از تابع محض ولایت بودن شهید سلیمانی است که در سختترین شرایط باید امر رهبری را عملی میکرد و در هر جنگی که در سوریه، لبنان، یمن و عراق بود وارد میشد و با توجه به توصیههای رهبری و تجربههای ارزشمندی که داشت، در شکست دادن دشمنان نقشآفرین بود.
وی با اشاره به مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی بیان میکند: ایشان با شهادت خود مکتبی را درست کرد که برگرفته از مکتب اسلام است و جوانان با درسگیری از این مکتب میفهمند که چگونه باید یک سرباز واقعی ولایت باشند که مطمئنا همینطور خواهد بود.
* گفتگو از زهرا محبی
نظر شما