بابا جانت سلامت!
پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۰۱
نوید شاهد - «وقتی با ماشین آب برای بچههای خط میبردم ماشینم را عراقیها زدن، چون سن کمی داشتم گریه کردم یک دفعه دیدم حاج علی شهردار آمد و گفت: فلانی چی شده؟ گفتم: ماشینم را عراقیها زدند ...» ادامه این خاطره از جانباز "کوروش رحمانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز کوروش رحمانی از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس روایت میکند: روزی که برای اولین بار به جبهه رفتم؛ ۱۴ سال داشتم حدود ۲۵ نفر تاکستانی بودیم از طریق سپاه زنجان به شوشتر گردان محمدرسولالله لشگر امام حسین اصفهان رفتیم.
یک نفر از بچههای لشگر آمد و گفت: کی رانندگی بلد است؟ ما سه نفر از تاکستان بودیم، چون پدرم ماشین داشت من با سن کم رانندگی بلد بودم ما را بردن شلمچه خط مقدم.
وقتی با ماشین آب برای بچههای خط میبردم ماشینم را عراقیها زدن، چون سن کمی داشتم گریه کردم یک دفعه دیدم حاج علی شهردار آمد و گفت: فلانی چی شده؟ گفتم: ماشینم را عراقیها زدند.
حاجی علی گفت: بابا جانت سلامت. دوباره یک ماشین دیگه تحویل دادن که این دفعه شهدا را از خط مقدم به پشت خط میآوردم، آن روزها روزهای خوبی بود همیشه آرزو داشتم که به درجه شهادت نایل شوم که نصیبم نشد، ولی در عملیات کربلای ۵ به درجه جانبازی ۳۵ درصد و موج گرفتگی نایل شدم.
منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)
یک نفر از بچههای لشگر آمد و گفت: کی رانندگی بلد است؟ ما سه نفر از تاکستان بودیم، چون پدرم ماشین داشت من با سن کم رانندگی بلد بودم ما را بردن شلمچه خط مقدم.
وقتی با ماشین آب برای بچههای خط میبردم ماشینم را عراقیها زدن، چون سن کمی داشتم گریه کردم یک دفعه دیدم حاج علی شهردار آمد و گفت: فلانی چی شده؟ گفتم: ماشینم را عراقیها زدند.
حاجی علی گفت: بابا جانت سلامت. دوباره یک ماشین دیگه تحویل دادن که این دفعه شهدا را از خط مقدم به پشت خط میآوردم، آن روزها روزهای خوبی بود همیشه آرزو داشتم که به درجه شهادت نایل شوم که نصیبم نشد، ولی در عملیات کربلای ۵ به درجه جانبازی ۳۵ درصد و موج گرفتگی نایل شدم.
منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)
نظر شما