خاطرات/شهید "سیاهپوش" همیشه به فکر مردم محروم بود
چهارشنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۱
نوید شاهد - «همیشه به فکر مردم محروم بود. یه روز رفتم دفتر انجمن صدام کرد گفت: «بیا این هم صندوق جمعآوری کمکهای دانشجویی، با میکائیل باقری میبریش در ورودی دانشکده نصبش میکنی ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید "سید ناصر سیاهپوش" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید ناصر سیاهپوش، هجدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۷ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش سید محمد و مادرش فاطمهبیگم نام داشت، دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ریاضی و پاسدار بود. این شهید بزرگوار دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ با سمت فرمانده گردان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
همیشه به فکر مردم محروم بود
خانم غدیانی از هم دوره دانشگاهی شهید سید ناصر سیاهپوش روایت میکند:
همیشه به فکر مردم محروم بود. یه روز رفتم دفتر انجمن صدام کرد گفت: بیا این هم صندوق جمعآوری کمکهای دانشجویی، با میکائیل باقری میبریش توی در ورودی دانشکده نصبش میکنی.
اینطور دیگه لازم نیست دانشجوها برای طرح کمک به محرومان بیان دفتر انجمن. کسی هم از کمکهای کس دیگه باخبر نمیشه. از عواید صندوق کمکهای دانشجویی ارزاق میخریدیم میبردیم برای افراد بیبضاعت.
سید ناصر با اینکه وضع مالی خوبی داشت، خیلی ساده میگشت. یه بلوز شلوار معمولی، اینطور نبود که بخواد دم به دم لباساشو عوض کنه.
حیفه امشب نماز رو نخونیم
امیر عبادی از مبارزان انقلابی و هم دانشگاهی شهید سید ناصر سیاهپوش روایت میکند:
ول کن نبود. میگفت: حیفه امشب نماز رو نخونیم. بهش گفتم: ما که با خودمون تسبیح نیاوردیم، حالا تو میگی از کجا پیدا کنیم؟! سید یه کم این طرف و اون طرف رو نگاه کرد، بعد وسط جمعیت با صدای بلند گفت: کسی تسبیح داره بده ما نماز امام زمان (عج) بخوانیم؟! پیرمردی که اون جلو بود به ما یه تسبیح شاه مقصود قیمتی داد.
اومدیم یه گوشه نماز رو خوندیم. رفتیم تسبیح رو بدیم به صاحبش، هر چی گشتیم پیدایش نکردیم. خیلی به این چیزا حساس بود. گفت: اونقدر میگردیم تا صاحبش رو پیدا کنیم! تسبیح دست ما امانت بود یادم هست یک ساعت تمام دنبال صاحب اون تسبیح گشتیم.
منبع: کتاب استاندار بصره (گذری بر زندگی سردار گمنام دانشجوی شهید سید ناصر سیاهپوش)
نظر شما