نوید شاهد - «یک شب با هم صحبت می‌کردیم که بی‌مقدمه بحث را عوض کرد و گفت:، اما می‌شد شهید بشم، اون هم مثل امام حسین (ع) و سر نداشته باشم. از حرفهایش ناراحت شدم و زدم زیر گریه! ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید "حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
میشه شهید بشم و سر نداشته باشم!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد، ششم اسفند ۱۳۳۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عزت‌الله و مادرش ثریاخانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

میشه شهید بشم و سر نداشته باشم!

صغری شکیب‌زاده همسر شهید حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد روایت می‌کند: یک شب با هم صحبت می‌کردیم که بی‌مقدمه بحث را عوض کرد و گفت:، اما می‌شد شهید بشم، اون هم مثل امام حسین (ع) و سر نداشته باشم.
این بار هم طبق معمول از حرفهایش ناراحت شدم و زدم زیر گریه!

بعد از گفتن حرفهایش، که معمولا شوخی شوخی حرف دلش را می‌زد گفت:‌ای بابا شوخی کردم ... ناراحت شدی؟!... خلاصه این بار هم طبق معمول شوخی‌اش جدی از آب درآمد و وقتی چشمانم به بدن بدون سرش افتاد، یاد آن شب و حرفهایش برایم زنده شد که می‌گفت:‌ای بابا! ... شوخی کردم!

ولی این بار طبق معمول گریه نکردم؛ چرا که خوشحال بودم که بالاخره به آنچه می‌خواست رسید و همچو مقتدایش حسین (ع) بی‌سر پر کشید!

منبع: کتاب بی‌قرار (خاطره‌هایی از سردار شهید حجت‌الله صنعتکار)
 
مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده