از بیمارستان فرار کردم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی، متولد ۱۳۴۴ است که به مدت دو سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال ۶۸ وارد کار نویسندگی شده و بیش از ۲۸ سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم میزند.
ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتابهای مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگهای جنگل، ستارههای خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و رازهای واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینههای بیغبار را به چاپ رسانده است.
یک روز سخت بیمار شده بودم، کارم به بستری شدن در بیمارستان جندی شاپور اهواز کشیده شده بود. نیمههای شب زیر سرم بودم که ناگهان دیدم زخمیهای فراوانی آوردند. به طوری که دور و برتختها روی زمین پر از مجروح شد.
از فرصت استفاده کرده و سرم را از دستم جدا کردم و به راهرو رفتم. دیدم راهرو و حیاط هم پر از مجروح است هر لحظه چند آمبولانس میآمد و مجروحها را پیاده میکرد. صحنههای بسیار دلخراشی بود.
مدتی به پرستارها کمک کردم و از فرصت استفاده کرده بعد از پیاده کردن چند مجروح پریدم پشت آمبولانس و در را بستم و ساعتی بعد در منطقهای نامعلوم که بیشتر شبیه صحرای محشر بود پیاده شدم.
از شانس بد من عملیات رمضان شکست خورده بود و هر کسی میخواست خودش را طوری از تیررس عراقیها دور کند، ولی من دستی دستی خودم را توی آتش انداخته بودم.
منبع: کتاب نگارستان (برگرفته از دفترچههای خاطرات هشت سال دفاع مقدس)