خاطرات/ به رفیقت بگو به نوبت خودش قانع باشد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، یوسف صباغان از خاطرات شهید محمدعلی رجایی (دومین رئیسجمهور ایران) میگوید: شبی در خانه آقای رجایی مهمان بودیم. به ایشان گفتم: دایی جان، فلانی یکی از رفقای نزدیک من است که زن و شش بچه دارد و هیچ سرپناهی ندارد و تنها دارایی او ۱۵۰ هزار تومان است. چیزی بنویسید تا قطعه زمینی به او بدهند و این پول را خرج آن زمین کند و برای خانوادهاش سرپناهی بسازد.
آقای رجایی گفت: یوسف جان، تو فکر میکنی این مردم آمدند و در میدان ژاله ریختند و با دست خالی جلوی تانک ایستادند که مرا از پشت میلههای زندان بیرون بیاورند و پشت میز نخستوزیری بنشانند تا به دوست خواهرزادهام خارج از نوبت زمین بدهم؟
گفتم: نه آقا مردم انقلاب نکردند که شما کار خلاف قانون بکنید، اما الان وضع مملکت طوری است که اگر کسی برادر یا آشنایی در این سازمان داشته باشد، میرود و زمین میگیرد.
ایشان هم گفت: خدا پدرت را بیامرزد و من هنوز چیزی ننوشتهام که به کسی خارج از نوبت زمین بدهند. شما میگویی زمینها را به دوستان و آشنایانشان میدهند. وای به روزی که من هم سفارش کسی را بکنم! آن وقت باغ را با همه محصول آن بین خودشان تقسیم میکنند! به رفیقت بگو به نوبت خودش قانع باشد، مرا هم پیش مردم شرمنده نکند.
منبع: کتاب بادیهفروش (برگهایی از زندگی شهید محمدعلی رجایی)