آژیر خطر به صدا درآمد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز ندا درویشی از خاطرات خود میگوید: صدای غرش هواپیماهای دشمن که شنیده شد و آژیر خطر به صدا درآمد، ندا را بغل کردم و به سمت پناهگاه و جانپناههایی که دور و بَر کارخانه سیمان بود فرار کردم. هنوز به محل مورد نظر نرسیده بودم که بمباران هوایی شروع شد و ترکشهایش به اطراف خورد و همراه با آن دود، آتش و فریادهایی بود که به آسمان میرفت.
تا به خودم بیایم دیدم بازوی ندا سرخ و کبود شده است. تا آن روز نمیدانستم ترکش چیست و چه کار میکند؟ فکر کردم نکند سنگ و یا آهنی به دستش خورده است. ندا از درد به خودش میپیچید که پدرش و پاسدارهای آن دور و بر از راه رسیدند و بلافاصله راهی بیمارستان شهدای هفت تیر شدیم.
به بیمارستان که رسیدیم متوجه شدم ندا خونریزی دارد و لباسش را سرخ کرده است. دکتر و پرستارها میگفتند چندین ترکش به دستش اصابت کرده است. ولی از آنجایی که زخم عمیق بود و امکانات لازم برای عمل را نداشتند، پس از انجام درمان موقت برای عمل جراحی و خارج کردن ترکشها، ندا را همراه با چند تن دیگر از جانبازان و با هلیکوپتر به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل کردند.
ندا هم میگوید: تنها چیزی که از آن حادثه به یاد دارم سوار شدنم به هلیکوپتر بود که مرا به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل کرد. در آن ایام من خیلی کوچک بودم.
متولد ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۶۱ شهرستان درود هستم که دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان الزهرا و راهنمایی را در مدرسه دانش درود گذراندم که پس از آن به دلیل شغل برادرم به قزوین کوچ کرده و برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه به دبیرستان کار و دانش شفق رفتم و رشته تحصیلیام هم خیاطی بود.
سال ۱۳۸۶ ازدواج کردم و از آنجایی که علاقه زیادی به کار و فعالیتهای اجتماعی داشتم با تشکیل کارگاه کوچکی به تولید پوشاک و روپوش خودرو پرداختم که طی سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ به عنوان کارآفرین برتر استان انتخاب شدم. البته با شیوع ویروس کروا تقریبا کاروبار تعطیل شده است، اما در تلاشم که به زودی فعالیتهایم را ادامه و گسترش دهم.
منبع: کتاب آینه صبوری