برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین در کردستان؛
«در طول خدمت کردستان بین همکاران کسی را ندیدم که منافق و جاسوس دشمن باشد. البته من در اتاق عمل بودم و موقعیتم این شرایط را ایجاب می‌کرد. چون فقط افراد متخصص حق ورود به اتاق عمل داشتند. از سوی دیگر بیمارانی که وارد اتاق عمل می‌شدند در وضعیت بغرنج و حیاتی بودند؛ مثلا خونریزی شدید داشتند بنابراین مریضی که تمارض می‌کرد به سادگی قابل تشخیص بود ...» ادامه این خاطره از زبان «کبری چگینی» از نقش زنان امدادگر استان قزوین در کردستان را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

بیمارانی که وارد اتاق عمل می‌شدند در وضعیت بغرنج و حیاتی بودند
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، امدادگر جبهه کبری چگینی، دوازدهم خرداد ۱۳۳۶ در شهر قزوین به دنیا آمد. وی در دامان والدین متدینی به نام‌های بلقیس پورزنجانی و اسدالله چگینی بزرگ شد، مادرش خانه‌دار و پدرش کشاورز و باغدار بود، تا کاردانی در رشته بهیاری که شاخه‌ای از پرستاری بود درس خواند. در بیمارستان‌های قزوین مشغول به فعالیت بود، ولی با اعلام نیاز جبهه‌ها به پرستار، عازم مناطق جنگی شد و در بیمارستان شهید کلانتری، ورزشگاه تختی و بیمارستان صلاح‌الدین ایوبی مشغول خدمت شد و به بیماران خدمات ارائه داد.

بیمارانی که وارد اتاق عمل می‌شدند در وضعیت بغرنج و حیاتی بودند


کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین در دوران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس روایت می‌کند: من در طول سال ۶۱ مرتب بین جبهه و خانه در رفت‌وآمد بودم. تا اینکه خرداد ۱۳۶۲ مطلع شدم از طرف سپاه برای بیمارستان صلاح‌الدین ایوبی بانه درخواست نیرو داده‌اند. من هم لبیک گفتم و به اتفاق تکنسین بی‌هوشی آقای ابوالفضل اصفهانی، آقای هادی حقیقت‌جو و همسرش خانم مریم حیدری، خانم نرگس حیدری عازم کردستان شدم.

معمولا پزشکان خود را به مخاطره نمی‌انداختند و به جبهه و مناطقی مثل کردستان نمی‌آمدند. آن‌ها به صورت ماموریتی اعزام می‌شدند؛ یعنی یک ماه ماموریت می‌گرفتند و بیست تا بیست و چهار روز کار می‌کردند و بعد از استراحت مابقی روز‌ها به بیمارستان خود بازمی‌گشتند.

یکی از دلایل این امتناع به خاطر موقعیت خاص کردستان بود. ما در خوزستان می‌دانستیم دشمن ما فقط عراق است و در مقابل ما قرار دارد و پشت خط مقدم نفوذ چندانی نداشت، اما در کردستان علاوه بر عراقی‌ها، دموکرات‌ها و کومله‌ها نیز بودند و باید جانب احتیاط را از هر طرف رعایت می‌کردیم.

در طول خدمت کردستان بین همکاران کسی را ندیدم که منافق و جاسوس دشمن باشد. البته من در اتاق عمل بودم و موقعیتم این شرایط را ایجاب می‌کرد. چون فقط افراد متخصص حق ورود به اتاق عمل داشتند. از سوی دیگر بیمارانی که وارد اتاق عمل می‌شدند در وضعیت بغرنج و حیاتی بودند؛ مثلا خونریزی شدید داشتند یا بی‌هوش بودند بنابراین مریضی که تمارض می‌کرد به سادگی قابل تشخیص بود.

در بخش‌ها عکس این موضوع صادق بود. منافقین در آنجا به راحتی قادر به نفوذ بودند. برای همین حواسمان جمع بود و اگر فرمانده مجروحی بستری می‌شد، اجازه نمی‌دادیم کسی در حالت نیمه بی‌هوشی از آن‌ها سوالی بپرسد.

منبع: جلد سوم کتاب به قول پروانه (روایت خاطرات شهربانو و کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین در منطقه جنگی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده