عراقیها اقدام به بمباران شیمیایی کردند
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست، متولد ۱۳۳۰ در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئینزهرا به دنیا آمد. از سال ۱۳۵۳ در اداره تعاون مشغول به کار شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را برسینه آویخت و تا سال ۱۳۸۱ در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیتهای ارزندهای بوده است.
ایشان سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبههها ضروری دانست و براساس پیگیریهای مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است. وی طی ۲۶ ماه به دفعات در جبهههای جنوب و غرب کشور در مسئولیتهای مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.
عراقیها اقدام به بمباران شیمیایی کردند
رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست از خاطرات خود روایت میکند: ساعت 5/3، 4 بعدازظهر بیست و دوم فروردین ماه 1366 بود و چند ساعتی بیشتر به شروع عملیات نمانده بود ولی هنوز مشمع بزرگ لولهای و عطر و پنبه که مورد نیازمان بود، از سوی تدارکات به دستمان نرسیده بود.
برادر ثابتخواه به من مقداری پول داد تا به شهر بروم و از مغازهها مشمع بزرگ لولهای تهیه کنم. شهر سردشت از لحاظ امنیتی در وضعیت ویژهای قرار داشت و مغازهها از ساعت 4 بعدازظهر به بعد، از بیم اخلال نیروهای ضد انقلاب تعطیل میشدند. به دلیل کوچکی شهر و نزدیک شدن به زمان تعطیلی تهیه مشمع با مشکل روبرو شد ولی در آخرین دقایق من مغازهای را پیدا کردم که مشمعهای موردنظر در آن موجود بود.
ما مشغول متر کردن و بریدن مقدار زیادی مشمع بودیم که یک نفر از طرف برادر ثابتخواه آمد و گفت که اقلام موردنظر از جانب تدارکات به دست ایشان رسیده است و دیگر نیازی به تهیه مشمع نمیباشد. من به محل استقرار نیرو برگشتم و خود را جهت انجام وظایف در موقع عملیات حاضر کردم.
بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء با تاریک شدن هوا عملیات شروع شد و طبق دستور برادر ثابتخواه تمام نیروهای تعاون به جز یک برادر جانباز در عملیات شرکت کردند. برادر جانباز اعتراض کرد که چرا مرا در عملیات شرکت نمیدهید؟ برادر ثابتخواه او را به نحوی جهت انجام کارهای تدارکاتی تعاون تعیین و راضی نمود که مستقیما در عمیلات شرکت نکند.
به هنگام شروع عملیات من با قرآن استخاره کردم، سوره دهر آمد و دیدم که استخارهام بسیار خوب است. پس تصمیم گرفتم تا پای جان در عملیات حضور فعال داشته باشم. عملیات بسیار موفقیتآمیز بود و از نیروهای عراقی تعداد زیادی کشته و زخمی و اسرا نیز به عقب انتقال داده شد.
برادر ثابتخواه مقداری لوازم امدادی را که زیاد آمده بود به من سپرد تا به محل استقرار تعاون در موقعیت اولیه برگردانم. پس از آمدن من، عراقیها که با شکست روبرو شده بودند. اقدام به بمباران شیمیایی منطقه عملیاتی کردند که برادر ثابتخواه به همراه دو تن از برادران تعاون به نامهای مهدی رفیعی و محمد مرادی اعزامی از خمینی شهر، شیمیایی شدند.
آن دو برادر در جهت خلاف نسیم حرکت میکنند و مقدار آلودگیشان از برادر ثابتخواه کمتر میشود ولی هر سه نفر را به بیمارستان سردشت میبرند و به دلیل شدت آلودگی، آنها را به تهران اعزام میکنند. همه نیروهای تعاون از شیمیایی شدن آن سه نفر و به خصوص برادر ثابتخواه متاثر شدند.
منبع: کتاب موج انفجار (دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)