«از آنجا که نام پدر و نامزدم در شناسنامه رجبعلی بود. تصمیم گرفتم با اسم دیگری صدایش کنم موضوع را با او در میان گذاشتم بعد از اندک سکوت لبانش را برگرداند و گفت، چون ماه رجب به دنیا آمدم اسمم را گذاشتند رجبعلی! ... قربانی‌شان بروم! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «رجبعلی قربانی‌موینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

تصمیم گرفتم با اسم دیگری صدایش کنم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید رجبعلی قربانی‌موینی، هشتم فروردین ماه سال ۱۳۳۸، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش حسینعلی، کشاورز بود و مادرش طلعت نام داشت، تا پایان دوره کاردانی در رشته انسانی درس خواند، دبیر بود، سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید، پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۸۰ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

تصمیم گرفتم با اسم دیگری صدایش کنم!

فاطمه خوئینی‌ها همسر شهید ناصر باباخانی روایت می‌کند: از آنجا که نام پدر و نامزدم در شناسنامه رجبعلی بود. تصمیم گرفتم با اسم دیگری صدایش کنم موضوع را با او در میان گذاشتم بعد از اندک سکوت لبانش را برگرداند و گفت، چون ماه رجب به دنیا آمدم اسمم را گذاشتند رجبعلی! ... قربانی‌شان بروم!

چه فرقی می‌کند محسن هم فرزند امام علی (ع) است، همین شد که از آن پس محسن صدایش کردیم علت انتخاب این نام، مسابقه‌ای بود که در آن روز برای شاگردان کلاس قرآنم طرح کرده بودم، حدود پانزده دختر مشتاق و سخت‌کوش که کوچک‌ترین‌شان اول ابتدایی بود و بزرگ‌ترین‌شان سال اول نظری.

خوب حالا شیطنت نکنید تا برایتان مسابقه را بخوانم!... پیامبر (ص)، او را قبل از اینکه به دنیا بیاید نام‌گذاری کرده بود کسی دستش را بلند نکرد، ولی گوش‌ها تیز بود و فکر‌ها در تکاپو. مفسران می‌گویند منظور آیه «و اذا المووده سئلت، بای ذنب قتلت» ۲ خود اوست.

چند نفری حدس اشتباه زدند، ولی شاگردان زیرک و باهوش سکوت اختیار کرده بودند تا از تنها فرصت خود برای پاسخ بهترین بهره رو ببرند. قبل‌از تولد ... ناگهان یکی از شاگردان فریاد زد محسن، حضرت محسن (ع)! همگی با صلوات و آفرین تحسینش کردیم.

بتول چیتگر که همیشه کمک دستم بود و جلسات قرآن با صوت زیبای او آغاز می‌گشت جعبه هدایا را باز کرد سنجاق سر زیبایی شبیه گل سرخ کوچک را که یک نگین طلایی رویش می‌درخشید با رضایت درآورد. بفرمایید، این‌هم جایزه شما مبارک باشد!

جلسات قرآن ما در خرداد ماه ۱۳۵۸، تقریباً چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب آغاز شده بود کلاس‌ها هفته‌ای یک‌بار برگزار می‌شد، ولی کل سیستم در تابستان هر روز این برنامه ری این برنامه را اجرا کنم تا زودتر دختران جوان آموزش‌ها را بگذرانند و نوبت دختران دیگری برسد که بی‌صبرانه در صف انتظار به سر می‌بردند.

منبع: کتاب ساحل انتظار (خاطرات شهید رجبعلی قربانی‌موینی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده