نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
اندر خاطرات دوران اسارت؛
بارها و بارها از فرماندهان و مسئولین اردوگاه درخواست قرآن داشتیم و هر بار به یک روشی طفره می‌رفتند و حتی گاهی می‌گفتند که شما چه میانه‌ای با قرآن دارید! اما بالاخره این تلاش‌ها بعد از یک سال نتیجه داد و مونس و همدم ما آمد، به هر آسایشگاهی که حدود ۱۲۰ نفر بودیم یک جلد قرآن دادند. ادامه این خاطره آزاده ایلامی محمد سلطانی در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۳۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«شهید شدن در راه حق چه زیباست و زنده نگه‌داشتن راه حق چه زیباست، شهدا با شهامت و شجاعت خود در مقابل باطل ایستادند و با آن مبارزه کردند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۸

خاطره ای از شهید «سيدمحمد کدخدا»
سردار قاسم سلطان آبادی در خاطره‌ای از شهید «سیدمحمد کدخدا» روایت می‌کند: «در عملیات کربلای 4 گردان امام حسین(ع) دو بخش می‌شد، یکی سمت راست دژ، یکی هم سمت چپ. یک قسمت نیروها را «حاج مهدی زارع» جلو می‌برد، بخش دیگر را سیدمحمد کدخدا». همان ساعت اول عملیات، هر چه حاج مهدی را صدا زدم، دیدم جواب نمی‌دهد، بی‌سیم‌چی‌اش می‌خواست پنهان کند، اما خودم فهمیدم حاج مهدی شهید شده است و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«زندگی شما عزیزان الگویی است برای زندگی ما، شما بودید که جان خویش را فدا کردید تا ما هم اکنون در رفاه و امنیت و مشغول کسب علم و دانش و معرفت باشیم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۹۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛
همسر شهید «خلیل ملکی» می‌گوید: جانبازان و شهدای زیادی برای برپایی این نظام جان خود را از دست دادند پس جوانان امروزی باید برای آبادانی این مملکت تلاش کنند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
والدین شهید حمیدرضا غیاث آبادی از غیرت و حس ناموس پرستی فرزند شهیدشان خاطراتی را بیان نمودند: «حمیدرضا بسیار خوب قرآن را تفسیر می‌کرد وقتی می‌خواست راهی جبهه شود پدرش رضایت‌نامه‌اش را برایش نوشت. او با شنیدن فریاد یا حسین در جبهه‌ها و اطلاع از کشته شدن دختران ایرانی به دست حزب بعث راهی جبهه شد.»
کد خبر: ۵۵۳۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۲

برگی از خاطرات؛
«با چشمای نیمه‌باز پرسیدم چی شده عزیز؟! چرا دست‌پاچه شده‌ای؟ عزیز با صدای لرزان گفت جنگ شده جنگ! گیج شده بودم. جنگ دیگر چه صیغه است؟ یعنی ضدانقلاب‌ها یا شاه دوست‌ها به ایران حمله کرده‌اند؟! ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۱

اندر خاطرات اسارت؛
اگر آن زمان خصوصاً هفته‌های آغازین دوربینی بود که این صحنه‌های بدیع را شکار می‌کرد، جزء دیدنی‌ترین کلیپ ها می‌شد. در اوقاتی که در اختیار خودمان بودیم دقیقه‌ای قرآن بر روی زمین قرار نداشت و از این دست به آن دست داده می‌شد.در واقع شکار لحظه‌های معنوی بود. ادامه این خاطره از آزاده ایلامی محمد سلطانی در ادامه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
طاهره علی‌محمدی مادر شهید حسن حبیبی می‌‎گوید: «حسن در همه امورات منزل به ما کمک می‌کرد. او در نوجوانی و جوانی به مسجد می‌رفت و اوقاتش را آنجا سپری می‌کرد. دوران تحصیل را سپری و عزم رفتن به جبهه را کرد و همزمان در کنکور سراسری نیز شرکت کرده بود و زمانی که به شهادت رسید خبر قبولی در دانشگاه را به ما دادند.»
کد خبر: ۵۵۳۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰

«در فروردین سال جاری ۱۳۸۹ عقد کردیم بعد از مراسم عقد، من را به گلزار شهدای امامزاده حسین (ع) برد. حال عجیبی داشت بین قبور شهدا راه می‌رفت و با آن‌ها حرف می‌زد می‌گفت یعنی میشه یه روزی منم بیارن اینجا ...» ادامه این خاطره را همزمان با سالروز ولادت شهید «حسن حسین‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰

در قسمتی از کتاب «آخرین وداع» که روایتی از خاطرات آخرین وداع ۷۲ مادر شهید با فرزندان‌شان است، می‌خوانید: «مرخصی آخرش که تمام شد توی حیاط جمع شده بودیم تا با او وداع کنیم. خواهرش برای او یک لیوان آب آورد، اما قبل از اینکه عمران آب را بگیرد. لیوان شکست و آب ریخت. با ریختن آب دل ما هم ریخت».
کد خبر: ۵۵۳۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

«۲ تا ۳ ماه قبل از عملیات، ما را خواسته بودند که این گروه را آماده کنیم و از آن جایی که عملیات سری بود هیچ‌کس نمی‌بایست از جزئیات این امر آگاه می‌شد، حتی ما از مکان حمله و زمان حمله خبری نداشتیم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی کناری‌زاده» می‌گوید: «شهید زبان‌زد همه بود. تمام افراد خانواده و دوستان، خیلی شهید را قبول داشتند، آدم مهربونی بود. بعضی مواقع به شهید می‌گفتم به جبهه نرو اما شهدا هدفشان چیز دیگری بود. همسر شهید بودن مسئولیت سنگینی است، امیدوارم بتوانم این راه را ادامه دهم.»
کد خبر: ۵۵۳۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰

خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
شهید «علی کرم بیگی» دلش برای اسلام، انقلاب و امام راحل می تپید و همین احساس عمق پر جاذبه او را به سمت میادین نبرد حق علیه باطل کشاند و در کسوت سرخ بسیجی به لقاء محبوب شتافت و با مرگ سرخش نشان سرافرازی را دریافت نمود. همسر گرانقدر شهید می گوید: تا پای جان از دولت حمایت می کنیم و رهرو راه رهبرمان هستیم و پیرو راه شهیدان هستیم. در ادامه فیلم این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۵۳۶۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛
شهید «یوسف آبروشن» از شهدای بسیجی استان ایلام است که آذرماه 1363 در خط کمین اول روستای ملک خطاوی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر گرانقدر شهید می‌گوید: برای امنیت وطنمان خیلی شهید داده‌ایم، ادامه دهنده راهشان باشیم و قدرشان را بدانیم تا خون این عزیزان هدر نرود. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «حسنعلی شهری زاده» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «قبل از عملیات بدر در مجموعه آزادی تهران آموزش شنا را گذراندیم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۳۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

«عملیات که تمام می‌شد، بیشتر رزمندگان می‌خواستند به مرخصی بروند. به‌همین خاطر هیچ وسیله‌نقلیه‌ای پیدا نمی‌شد و بچه‌ها مجبور بودند با هر وسیله ممکن شهر به شهر بیایند تا به مقصد برسند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحی‌لوشانی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸

خاطرات شفاهی؛
شهید «محمد جعفر زاده» از شهدای بعد از جنگ تحمیلی است که اردیبهشت ماه ۱۳۷۳ در منطقه سردشت بر اثر انفجار مین گرو‌های ضد انقلاب و اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: وقتی خبر شهادت محمد را به ما دادند گقتم فدای امام حسین، او به جمع خوبان خدا پیوسته است. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی والدین این شهید والامقام تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸

خواهر شهید «علی‌اکبر لواف» نقل می‌کند: «روز آخر برای خداحافظی به خانه‌مان آمد. همه حرفم در این چند جمله خلاصه می‌شد: تازه یکی دو ماه بیشتر نیست اومدی، نمی‌شه بمونی و بعداً بری؟ قبول نکرد و گفت: هر کسی باید اندازه خودش به اسلام خدمت کنه.»
کد خبر: ۵۵۳۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالله اسلامی» می‌گوید: «شهید مانند یک مهمان بود، بعد ازدواجمان فقط یک ماه خانه بود ولی برای من خیلی دوست داشتنی بود. ساعت 9 نشسته بودم یکی آمد و گفت عبدالله رفت؟ گفتم بله.گفتند هواپیمای ایران را زدند ولی شهید به مقصدش رسیده، من گفتم نه، چون می‌دانستم که شهید داخل همین هواپیما بود.»
کد خبر: ۵۵۳۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸