نوید شاهد سمنان - صفحه 25

نوید شاهد سمنان

دلبسته به دنیا نبود

خواهر شهید «رسول ایوانکی» نقل می‌کند: «درحالی‌که خودنویسی را جلویش گرفته بود، آن را به طرف مادر برد و گفت: جایزه گرفتم. من هم رفتم کنار مادر و به خودنویس نگاه کردم. رسول گفت: قشنگه؟ گفتم: آره، خیلی. آن را به من داد و گفت: بیا! مال تو.»

هدفم لبیک گفتن به فرمان امام امت است

شهید «رسول ایوانکی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «هدفم از آمدن به میعادگاه عاشقان، لبیک گفتن به فرامین امام امت است که از جماران ندا می‌دهد و می‌گوید: جبهه رفتن از اهم واجباته.»

حرف‌های پیس از شهادتش مدام در ذهنم مرور می‌شد

هم‌رزم شهید «رسول ایوانکی» نقل می‌کند: «گفت: اگر شما و بچه‌ها را اذیت کردم معذرت می‌خوام. بچه‌های این جمع رو فراموش نمی‌کنم و حتماً شفاعت خواهم کرد. تیربار بعثی به سمت ما شلیک کرد. تیری به پیشانی‌اش اصابت کرد. حرف‌های ده دقیقه مانده به شهادتش مدام در ذهنم مرور می‌شد.»

مطمئن شدم که حسنم شهید شده

مادر شهید «حسن اسیری‌سرخه» نقل می‌کند: «صدایش توی گوشم پیچید: چه معنی داره که شما گِل کفش من رو پاک کنی؟ داشتم ظرف‌ها را می‌شستم که زنگ زدند. فامیل یکی‌یکی آمدند. یواش‌یواش داشتم مطمئن می‌شدم که حسنم شهید شده.»

آدم باید کاری کنه که خدا خوشش بیاد

پسر دایی شهید «حسن اسیری‌سرخه» نقل می‌کند: «آن شب سر دردودلش باز شده بود یا شاید داشت بدون اینکه بداند کلاس آموزشی می‌گذاشت. گفت: آدم باید همیشه کاری کنه که خدا خوشش بیاد.»

آرزوم اینه که خادم امام رضا(ع) بشم

خواهر شهید «عباسعلی کسائیان» نقل می‌کند: «سال ۱۳۶۴ با هم رفتیم مشهد. گل دسته‌های حرم را که دیدیم، عباسعلی ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن تا وقتی که داخل صحن شدیم. گفت: آقای فراتی! یکی از بزرگ‌ترین آرزوهام اینه که خادم امام رضا(ع) بشم. خادم‌های حرم رو خیلی دوست دارم.»

امانتی که به دست صاحبش رسید

مادر شهید «عباسعلی کسائیان» نقل می‌کند: «گفت: مادر! من همیشه کنار شما هستم. این‌قدر گریه نکن، ناراحتی تو ناراحتی منه! از آن موقع دیگه گریه نکردم. راضی شدم به اینکه او امانتی بود که یک روز خدا بهم داد و یک روز هم گرفت.»

اگر در زندگی به مشکل برخوردی برو سراغ قرآن

دوست شهید «محمدرضا شاطری» نقل می‌کند: «می‌گفت: هر وقت مشکلی براتون پیش میاد، وضو بگیرید و برید سراغ قرآن. چند تا آیه بخونید، ان‌شاءالله راه حل پیدا می‌شه! من خیلی تجربه کردم.»

مطیع امر ولی فقیه بود

خواهر شهید «محمدرضا شاطری» نقل می‌کند: «گفتم: رضا! وقتی که بنی‌صدر برای بازدید از جبهه اومده بود، چرا کَلَکِش رو نکندین؟ گفت: ما مطیع امر امامیم. هر وقت امام دستور بده، کارش رو یکسره می‌کنیم.»

کلیپ/ تصاویری از مراسم سراسری بزرگداشت شهدای حوزه و دانشگاه در سمنان

تصاویری از مراسم بزرگداشت شهدای حوزه و دانشگاه در سالروز شهادت آیت‌الله دکتر محمد مفتح در قالب کلیپ برای علاقه‌مندان منتشر می‌گردد.

دوست دارم گمنام باشم

هم‌رزم شهید «حسین چلوویان» نقل می‌کند: «‌می‌گفت: با اینکه گناهکاریم، اما خدای مهربان باز هم به ما لطف داره و نعمت خودش رو از ما نمی‌گیره. بعد می‌گفت: دوست دارم گمنام باشم.»
قسمت دوم خاطرات شهید «علیرضا مومنی»

پرندگان بهشتی با شهادتش آمدند

مادر شهید «علیرضا مومنی» نقل می‌کند: «عمویش که فرد متدینی است، شب قبل از اعلان خبر شهادت علیرضا خوابی دیده بود. گفت: اطراف خونه شما پرندگان بهشتی پُر بودن. از خواب بیدار شدم، دو رکعت نماز خوندم و دوباره خوابیدم. صبح شد و خبر شهادت علیرضا رو دادن، فهمیدم که تعبیر خوابم چه بوده است.»

مطیع ولی امر خود بودن، شکر نعمت انقلاب اسلامی است

شهید «حسین چلوویان» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «انقلاب ما الگوی خوبی برای ملت‌های جهان شد تا از این طریقت الهی استفاده کنند. نمی‌توان شکر این نعمت الهی را به جای آورد، مگر با حرکت در صراط مستقیم و مطیع ولی امر خود بودن که شایسته‌‌ترین طریق وجه انتخاب است.»

امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌اش می‌دانست

شهید «حسین چلوویان» هشتم مرداد ۱۳۳۹ در روستای بیابانک از توابع شهرستان سرخه به دنیا آمد. از سن کودکی به نماز اهمیت می‌داد. جایی که او بود کسی حق نداشت از کسی غیبت و بدگویی کند. امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌اش می‌دانست. وی سرانجام بیست و دوم دی‌ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

اسامی برندگان مسابقه کتاب‌خوانی «حرفی برای گفتن ندارم» اعلام شد

اسامی برگزیدگان مسابقه کتاب‌خوانی «حرفی برای گفتن ندارم» که به‌مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار گردید، اعلام شد.
تاریخ شفاهی مادران شهدا

همیشه بهش می‌گم؛ الهی با علی‌اکبر حسین(ع) محشور شوی

در این کلیپ مادر شهید «محمد پایون» نقل می‌کند: «وقتی هر روز عکسش را زیارت می‌کنم، می‌گویم: الهی با علی‌اکبر حسین(ع) محشور شوی.»

ای برادران و خواهران مسلمان! مسئولیت بزرگی بر دوش ما است

شهید «سلیمان تی‌تی‌یان» در بخشی از دست‌نوشته‌اش می‌نویسد: «برادران و خواهران! همه‌ ما مسئول هستیم و چه مسئولیت عظیمی. فرد فرد ما در هر رشته و کاری که داریم، مسئولیت بزرگی بر دوش ما نهفته است. شهیدان ما با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و من و شما هم می‌توانیم به طرق دیگر این نهال پر گوهر را نیرو بخشیم.‌»

ان‌شاءالله بتوانم از سربازان امام زمان(عج) باشم

شهید «سلیمان تی‌تی‌یان» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «ممکن است که خداوند نظر لطفش شامل حالم شود و بتوانم یک سرباز از سربازان امام زمان(ع) و نایب عظیم‌الشان ایشان باشم.»

من همیشه زنده‌ام

خواهر شهید «علی‌‏محمد تمدنی» نقل می‌کند: «می‌خواستم بگویم: می‌ترسم دیگه زنده نبینمت. گفت: گریه نکن. من همیشه زنده‌ام. هیچ‌وقت نمی‌میرم. درست می‌گفت. رفت و بعد از سه روز شهید شد.»

هرگز حال آن روزم را فراموش نمی‌کنم

خواهر شهید «علی‌محمد تمدنی» نقل می‌کند: «نمی‌توانستم چشم از او بردارم. آن‌قدر نگاهش کردم تا کاملاً از نظرم محو شد. بغض کرده بودم. هرگز حال آن روزم را فراموش نمی‌کنم. حالی که بدون دلیل نبود، چون درست سه روز بعد خبر شهادتش را آوردند.»
طراحی و تولید: ایران سامانه