نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
همسر شهيد «برفی رياستی» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «ساعت 12 شب بود و همه خوابیده بودیم که ناگهان شهید هراسان و مضطرب از خواب بلند شد و من رو صدا زد و گفت: فردا صبح می خوام برم جبهه...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۴۲۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵

«اصرار‌های جواد کارساز نبود تا اینکه یک روز به محل کار پدرم رفت و در آن‌جا همکاران آقاجان پادر میانی کرده و به پدرم گفتم حاج‌آقا چرا ناراحتی؟ می‌رود و برمی‌گردد! او را جلو نمی‌برند. آن روز جواد سر از پا نمی‌شناخت مرتب بالا و پایین می‌پرید و با نشان دادن امضای پای رضایت‌نامه فریاد می‌زد «آخ جان رضایت داد! بالاخره رضایت داد! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۲۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«کامبیز جان من دوست دارم مثل تو در جبهه باشم و در راه شکر نعمت‌های خدا تا جان در بدن دارم یک قطره خونم را برای رضای خدا از دست بدهم، ولی افسوس از این است که سنم کم است افسوس که مانند تو نیستم ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷

«شاگردان قطب دین» عنوان کتابی است که زندگینامه و خاطرات شهدای دارالولایه راوند را به نقل از خانواده و همرزمان شهدای راوند روایت می کند.
کد خبر: ۵۴۱۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶

«کاروان حرکت کرد مردم با آن بدرقه‌های گرمشان مرا شرمنده می‌کردند. تمام خیابان‌های که رزمندگان بایستی از آن می‌گذشتند پر از ملت حزب‌الله بود. مردم با پخش کردن گل و شیرینی، رزمندگان را بدرقه کردند و رزمندگان از زیر دروازه قرآن عبور کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «غضنفر آذرخش» از جبهه‌ها است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۱۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶

قسمت چهارم خاطرات شهید محمود مظاهری
خواهر شهید «محمود مظاهری» نقل می‌کند: «گفت: می‌دونی چرا می‌خوام زودتر برم؟ توی خواب آقایی رو دیدم. نورانی بود. گفت: زودتر بیا کربلا منتظرتم، چرا نمی‌آی؟»
کد خبر: ۵۴۱۹۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱

مجموعه خاطرات صوتی شهید «جاوید اســدان زرگر»؛
فایل صوتی «حلالم کن» یکی از خاطرات صوتی شهید «جاوید اســدان زرگر» است که در کتاب «به وقت زیارت 1» برای علاقه مندان تهیه شده است. در ادامه این خاطرات همراه ما باشید.
کد خبر: ۵۴۱۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

پدر شهید «عبدالحسین امین‌زاده» نقل می‌کند: «بهش گفتم: اگه می‌خوای بری جبهه برو آموزش ببین بعد برو! سعی کن حداقل ده نفر از دشمنان را بکشی که اگر شهید شدی خدا بگوید آفرین! که ده نفر را برای راه رضای من از میان برداشتی.» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز تربیت بدنی، خاطرات این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۴۱۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

قسمت سوم خاطرات شهید محمود مظاهری
خواهر شهید «محمود مظاهری» نقل می‌کند: «محمود را در خواب دیدم و ازش پرسیدم: موقع شهادت درد زیادی کشیدی؟ جواب داد: نه، من همون لحظه‌های اول شهید شدم.» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته فراجا خاطرات این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۴۱۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

جانباز اهل سنت«علی احمد رحیمی نژاد»، در بیان خاطرات ی گفت: سال 59 انقلاب پیروز میدان شد و بعد از آن درگیر جنگ با کشور عراق شدیم، از همان ابتدا عشق به وطن را داشتم و وارد صحنه نبرد با دشمن شدم و در این راه 29 گلوله به بدنم اصابت کرد.
کد خبر: ۵۴۱۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان با اشاره به تأثیر زبان هنر در انتقال مفاهیم ارزشی گفت: خاطرات رزمندگان از هشت سال دفاع‌ مقدس سرشار از سوژه‌های ناب است که باید جهت تأثیرگذاری بیشتر به فیلم و نمایشنامه‌های کوتاه تبدیل شوند.
کد خبر: ۵۴۱۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

نوید شاهد کرمانشاه، به مناسبت سالروز ولادت شهید پاسدار «علی احمدی» در مهر ماه، تصاویر دیده نشده از این شهید والامقام را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند.
کد خبر: ۵۴۱۹۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴

قسمت دوم خاطرات شهید محمود مظاهری
خواهر شهید «محمود مظاهری» نقل می‌کند: «پرسیدم: وسایل محمود رو چکار کردی؟ گفت: آقای موسوی، امام جمعه، ساعت محمود رو به یک نفر داد. اون هم مبلغی پول داد برای جبهه. ولی اون رو پس داد و پولش رو هم نگرفت.» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته فراجا خاطرات این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۴۱۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴

گفتگوی تصویری با جانباز اهل سنت «غفور عبدالهی»؛
جانباز اهل سنت «غفور عبدالهی»، در روایتی می گوید: سن و سال زیادی نداشتم که روانه مناطق جنگی شدم، دفاع از وطن از هر چیزی برایم مهمتر بود و هیچگاه از مقابله با دشمن پشیمان نشدم.
کد خبر: ۵۴۱۸۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴

«برادران هم چادر من هیچ پتویی نگرفته بودند. شب را بدون پتو سپری کردیم، ولی جا دارد که بگویم نصف شب هوا خیلی سرد شد و ما تا صبح به خود لرزیدیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «غضنفر آذرخش» از جبهه‌ها است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۱۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴

مستوره کریم پور، همسر شهید «ایوب رضایی» در مورد همسرش می‌گوید: حقیقت این است که زندگی مشترک ما زیاد طول نکشید. اما از قبل ایوب را می‌شناختم، او انسان باوقار و نجیبی بود.
کد خبر: ۵۴۱۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

روایتی خواندنی از استاندار اسبق کرمانشاه از شهید «عطاءالله اشرفی اصفهانی»؛
«علی اکبر رحمانی» استاندار اسبق کرمانشاه در روایتی از چهارمین شهید محراب می‌گوید: خیلی به تخت فولاد علاقه داشت. هربار که به اصفهان می رفت حتما به تخت فولاد می رفت و می گفت اینجا پیکر هفتاد پیغمبر، دفن است. بعد از انقلاب هم وقتی قسمتی از آن به گلستان شهدا بدل شد، علاقه خاصی به آن جا پیدا کرده بود.
کد خبر: ۵۴۱۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
شهيد علي گارگر از رزمندگان دفاع مقدس استان ایلام است که پس از رشادت های فراوان آذرماه 1372 در درگیری با ضد انقلاب در اطراف رودخانه میمه دهلران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید می گوید: وظیفه جوانان ماست که شهدا را بشناسند، آنها هم جوانانی بودند که جان خود را فدای این نظام کردند. فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۱۸۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

برادر شهید «محمدعلی حاجی قربانی» نقل می‌کند: «وقتی خوابم را برای پدر و مادرم تعریف کردم، آن‌ها آرامششان را کاملا به دست آوردند. جالب اینجاست که از آن زمان به بعد با ایمانی قوی می‌گویند فرزند شهید ما سرباز امام زمان (عج) بوده است.»
کد خبر: ۵۴۱۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

گفتگوی تصویری با جانباز اهل سنت «خدا مراد نقدی»؛
جانباز اهل سنت «خدامراد نقدی» در روایتی می‌گوید: به امام خمینی (ره) علاقه زیادی داشتم به دستور ایشان برای دفاع از وطن برخاستم. ما را به منطقه‌ای فرستادن که دمکرات‌ها می خواستند وارد کشور شوند به منطقه که رسیدیم همه جا را مین گذاری کرده بودند به یکباره روی یک مین رفتم و تمام بدنم زخمی شد آنها از هر حربه ای برای به دست آوردن ایران استفاده می کردند.
کد خبر: ۵۴۱۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳