نوید شاهد البرز - صفحه 12

آخرین اخبار:
نوید شاهد البرز

یادداشت| از کربلا تا کرج؛ سپیدپوشانی که حماسه را نواختند

دبیر نوید شاهد البرز در یادداشتی به مناسبت روز پرستار نوشت: در سایه‌سارِ سپیدپوشانی ایستاده‌ام که تاریخ‌سازانِ خاموش این دیارند؛ از همسران جانبازی که پرستاری را عبادت می‌دانند تا مادر شهید کامران گنجی که اشک‌هایش روایتگر فراقی به وسعت تاریخ بود...

قهرمانی تنیس روی میز ایثارگران؛ پاسداشت شهدای امنیت و سلامت در استان البرز

مسابقات قهرمانی کشور تنیس روی میز ایثارگران، به مناسبت گرامیداشت شهدای امنیت و سلامت، در چهارم و نهم آبان ماه ۱۴۰۴ به میزبانی استان البرز و توسط اداره کل امور ورزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار می‌شود.
نامه به یادگار مانده شهید رسول احمدی؛

خطاب به گریانِ زادروز؛ نامهٔ آخر از خاکریز خندان

او که در روز ورودش، جهانیان به استقبالش خندیدند و او گریست، اینک از جبههٔ بانه نوشت تا در روز کوچ، خود خندان برود و جهانیان را بگریاند.
نامه به یادگار مانده؛

نامهٔ خاکریزهای بانه؛ پیکِ پیوندِ جبهه و خانه

در میان باران گلوله‌های دشمن، نامه‌های سربازان، چون کبوترانی از خاکریزهای بانه به پرواز درمی‌آمدند؛ رگ‌های حیاتی که جبهه را به خانه پیوند می‌زدند و در هر سطرشان، هم صدای شوق شهادت طنین می‌انداخت، هم نوای عشق به زندگی.
سیری در حیات طیبه شهید رسول احمدی:

پیکرِ بی‌سیم؛ پیام‌رسانِ مفقودِ پنجوین

او با امواج رادیو، پیکرش را به آسمان فرستاد؛ شهیدِ "بی‌سیم‌چی" که خود، به فراسوی امواج پر کشید و در خاک دشمن، مفقودِ ابدی شد.
سیری در حیات طیبه شهید «حسن احمدی»:

پرواز بی‌بازگشت رزمنده جنوب شهر

از محلات جنوبی تهران تا خاکریزهای عملیات والفجر۴؛ روایتی از زندگی کوتاه و پربرکت رزمنده‌ای که عشق به شهادت، در چشمانش موج می‌زد.

وصیت‌نامه خواندنی شهید دانشجو؛ "جبهه دانشگاه انسان‌سازی است

شهید رضا آقاباقری در نامه‌ای به خانواده خود، با بیان اینکه "جبهه دانشگاه انسان‌سازی است"، از تصمیم خود برای حضور در عملیات نهایی به جای شرکت در امتحانات دانشگاه خبر داد و نوشت: "حیف است این سعادت را برای مسائل فرعی از دست دهم."

گزارش تصویری| سومین اجلاسیه ۱۲۰ شهید دانشجو در البرز؛ از روایتگری یکتا تا تجربه عبور از پل خیبر

سومین اجلاسیه ۱۲۰ شهید دانشجوی استان البرز، با برنامه‌هایی از جمله روایتگری حاج حسین یکتا، مداحی کربلایی علی پورکاوه، اجرای نمایش و موسیقی، برپایی نمایشگاه‌های فرهنگی و بازطراحی پل خیبر، روز چهارشنبه ۳۰ مهرماه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج برگزار شد.

سربازی که در میدان ایثار، درس‌های بزرگ به جا گذاشت

محرم اجاقی، جوان روستایی هشترودی برای امرار معاش خانواده تلاش می‌کرد که سرانجام در سیزده آبان ۱۳۶۶، با اصابت گلوله در سردشت، نام خود را در دفتر زرین شهدا ثبت کرد.
از کلاس درس در کرج تا خط مقدم سومار؛

زندگی‌نامه نوجوانی که مرگ را جز سعادت نمی‌دید

شهید امان‌الله ابراهیمی، دانش‌آموز دوم راهنمایی که با استناد به فرمایش امام حسین(ع) می‌گفت: "مرگ را جز سعادت نمی‌بینم"، سرانجام در ۱۱ آبان ۱۳۶۱ و تنها ۴۵ روز پس از اعزام به جبهه، در عملیات محرم سومار به آرزوی دیرینه خود رسید.

کشاورزی که برای وطن، داس را با سلاح عوض کرد

بهرام ابراهیمی، جوان روستایی که به دلیل کمک به میعشت خانواده در کلاس چهارم ابتدایی شروع به کار کرد، سرانجام در ۲۷ آبان ۱۳۶۴ در منطقه سومار، با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید مصطفی آواره؛ اهل عبادتی که در نبرد با بعثی‌ها به آرزویش رسید

او که پیش از انقلاب با لباس مبدل در تظاهرات‌ها حاضر می‌شد و اعلامیه‌های امام را پخش می‌کرد، سرانجام در سوم آبان ۱۳۵۹ در آبادان، در نبردی نابرابر با مزدوران بعثی، به فیض شهادت نائل آمد.

شهیدی که آرزو داشت "شمع باشد و در دل شب‌ها بسوزد"

رضا آقاباقری، نوجوان مبارز تهرانی که در راهپیمایی عید فطر و جمعه سیاه حضور داشت و در تسخیر پادگان قصر نقش آفرید، سرانجام در عملیات محرم به آرزوی دیرینه خود رسید و در بیمارستان سعدی شیراز به شهادت نائل آمد.
سیری در کلام شهید علی آذرگشب:

وظیفه ماست که تا آخرین نفس از میهن دفاع کنیم

این جمله بخشی از وصیت‌نامه شهید نوجوانی است که سوم آبان ۱۳۵۹ در جاده آبادان-ماهشهر به شهادت رسید. او در وصیت‌نامه خود از پدر و مادرش خواست برای شهادتش ناراحت نباشند، چرا که آن را "وظیفه" خود می‌دانست.

نوجوانی که دیوارهای زندان قزل‌حصار را با شعارهای انقلاب آذین بست

او که در شانزده‌سالگی، در اوج حکومت نظامی، بی‌باکانه در خیابان‌های تهران شعار می‌داد و در زندان قزل‌حصار، دیوارها را با اندیشه‌های انقلابی منقش می‌کرد، سرانجام در هفده‌سالگی، در کوی ذوالفقاری آبادان به آرزوی دیرینه‌اش رسید.
وداع مردی از جنس کتاب و سنگر:

از قفسه‌های کتابخانه تا خط مقدم نبرد

او که سال‌ها در سکوت کتابخانه دانشگاه به دانش‌آموزان خدمت می‌کرد، وقتی دشمن به میهن حمله کرد، قلم را به سلاح بدل کرد و در بیمارستان شایان تهران، با اصابت تیر به سر، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وصال در نخلستان؛ آخرین شب نبرد یک‌تنه سعید

"اگر برگشتم که هیچ... اگر برنگشتم، دیدارمان در قیامت!" این آخرین سخن سعید نوزده‌ساله به مادرش بود، پیش از آنکه در نخلستان‌های ذوالفقاری، یک‌تنه با پنجاه سرباز دشمن بجنگد و شربت شهادت بنوشد.
روایت زندگی پاسداری که در نوزده‌سالگی به آرزویش رسید

از تکبیر بر بام‌ها تا شهادت در ذوالفقار

او که در نوجوانی، دیوارهای زندان قزل‌حصار را با شعارهای انقلابی منقش کرده بود، سرانجام در کوی ذوالفقاری آبادان، شربت گوارای شهادت را نوشید. شهید سعید (محمد) آخوندی، پاسدار جوان کرجی که از اولین روزهای تشکیل سپاه، جان بر کف در راه انقلاب ایستاد.
نامه به یادگار مانده شهید محمد آجرلو:

شما را به خدای بزرگ می‌سپارم

این وداع آخرین جمله‌ای بود که شهید محمد آجرلو، نوجوان البرزی، در آخرین نامه خود خطاب به عموزاده‌اش نوشت؛ وداعی که سه ماه بعد در پنجوین به حقیقت پیوست.
گفت‌وگوی نوید شاهد با جانباز البرزی «محمدعلی محمدی»:

از فکه تا خرمشهر؛ روایت یک فدایی ۱۶ ساله

«ما قرار بود بزنیم به خط و عراقی‌ها را مشغول کنیم تا بچه‌ها از آن طرف، خرمشهر را پس بگیرند.» جانباز محمدعلی محمدی، از روزهایی می‌گوید که با سه نان لواش و دو کنسرو به کردستان رفت، اما تقدیر، او را به یکی از فداییان عملیات بیت‌المقدس تبدیل کرد. روایتی از راهپیمایی ۲۲ کیلومتری در شن‌های روان، گم شدن در خط دشمن، و مجروحیتی که هر دو دستش را درگیر کرد، اما اراده‌اش را برای ادامه خدمت، این‌بار با دوربین عکاسی، نشکست.
طراحی و تولید: ایران سامانه