ملاقات تن بی سر
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۱
سفارشهایش که تمام شد رفت، به دلم افتاد که این آخرین باری است که او را میبینم و فقط چند روزی از سفارشاتش نگذشته بود که به ملاقات تن بیسرش، به سردخانه رفتم...
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید عبدالله رجبیرزانی، یکم فروردین ۱۳۴۶ در روستای رزان از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش اسکندرخان، کشاورزی میکرد و مادرش باغداگل نام داشت، تا چهارم ابتدایی درس خواند و بنا بود. این شهید بزرگوار به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت، بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۶۶ در حاجعمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.
باغدا گلمقدم مادر شهید عبدالله رجبیرزانی:
پسرم بیست و یک سال بیشتر نداشت و سه باری هم به جبهه رفته بود. آخرین باری که برای مرخصی آمد، "عبدالله" من "عبدالله" همیشگی نبود.در این مرخصی به دوستان و آشنایان و اهالی روستا سر زده و از آنان حلالیت طلبید؛ کاری که در مرخصیهای قبلیاش از او ندیده بودم.
در حال آماده کردن ساکش بودم که عبدالله دور سرم چرخید و گفت: مادر! من میروم ولی شاید برنگردم. گفتم: مگر از ما ناراحتی.
گفت: نه مادر! شاید شهید بشوم. این را که گفت تمام بدنم لرزید. راستش دیگه دوست نداشتم اجازه بدهم که برود، ولی از طرفی آنقدر عشق پیروزی اسلام را در سر داشت که مانع رفتنش نشدم.
از زیر قرآن که ردش کردم، گفت: مادر مواظب خواهر و برادر و پدرم باش. سفارشهایش که تمام شد رفت، رفتنی که با همیشه متفاوت بود و به دلم افتاد که این آخرین باری است که او را میبینم.
فقط چند روزی از سفارشاتش نگذشته بود که به ملاقات تن بیسرش، به سردخانه رفتم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما