اینجا سنگر کمین است پسر!
يکشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۰
شهید صنعتکار آمد بالای سرم. آهسته بیدارم کرد و گفت: اینجا سنگر کمین است پسر! گشتیهای عراق، هر لحظه امکان بریدن سرت را دارند...
![اینجا سنگر کمین است پسر! اینجا سنگر کمین است پسر!](/files/fa/news/1398/9/10/456444_293.jpg)
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد، ششم اسفند ۱۳۳۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عزتالله و مادرش ثریاخانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
علی ضیائیپور، همرزم شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد:یک شب در منطقه پاسگاه زید، من در پست نگهبانی خوابیده بودم. شهید صنعتکار آمد بالای سرم. آهسته بیدارم کرد و گفت: اینجا سنگر کمین است پسر! گشتیهای عراق، هر لحظه امکان بریدن سرت را دارند.
ایشان، آن شب برای من از شهدا و رزمندهها صحبت کرد، آن زمان، من حدودا 15 سال داشتم و از او حرفهایی شنیدم که تاکنون نشنیده بودم.
علی قلیپور، همرزم شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد:
داخل سنگرها، موش و مار به وفور وجود داشت. شهید صنعتکار چوب پهنی درست کرده بود و موشهای بزرگ و کوچک را گرفته، دمشان را به چوب منگنه کرده بود و اینها را مدام توی خط میچرخاند و میگفت: موش فلان، سر دسته فلان، به دلیل مشکل بوجود آوردن در سنگر فلان، اعدام!یکی، یکی اسم موشها را میگفت و توی خط در سطح سنگرها میچرخاند و به همه نشان میداد. همه از سنگرها بیرون میآمدند و موشها را میدیدند با این کار حجت، شادی و خندهای در بچهها بوجود میآمد که قابل وصف نبود.
منبع: کتاب بیقرار(خاطرههایی از سردار شهید حجتالله صنعتکار)
![مادر شهید مادر شهید](http://qazvin.navideshahed.com/files/fa/news/1398/8/2/444606_128.png)
نظر شما