سقای رزمندگان بود
سهشنبه, ۰۴ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۲۶
نوید شاهد - «در کمینهای طلائیه که رفت و آمد هر 24 ساعت یکبار ممکن بود، نیمههای شب 5-4 کیلومتر راه میآمد تا برسد به کمین و برای بچهها آب میآورد تا احساس تشنگی نکنند ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید "حجتالله صنعتکار آهنگریفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
![سقای رزمندگان بود سقای رزمندگان بود](/files/fa/news/1399/6/4/548989_233.jpg)
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد، ششم اسفند ۱۳۳۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عزتالله و مادرش ثریاخانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
سقای رزمندگان بود
سید ابراهیم موسوی از همرزمان شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد روایت میکند:
قبل از عملیات بدر، ایشان یکی از فرماندهان ما در منطقه جنوب بود. ما در منطقه طلائیه مستقر بودیم که از لحاظ جغرافیایی یک منطقه بد آب و هوا بود و به بچهها خیلی سخت میگذشت.
حجت با وجود اینکه فرمانده بود، در انجام هر کاری که باعث آسایش بچهها میشد کوتاهی نمیکرد. حتی آب و غذا آوردن که جزو مسوولیتهای فرمانده نبود.
او در کمینهای طلائیه که رفت و آمد هر 24 ساعت یکبار ممکن بود، نیمههای شب 5-4 کیلومتر راه میآمد تا برسد به کمین و برای بچهها آب میآورد تا احساس تشنگی نکنند. او سقای رزمندگان بود.
مِثل سیدالشهداء(ع)
محمدعلی حضرتی از همرزمان شهید حجتالله صنعتکار آهنگریفرد روایت میکند:
با دوستان نشسته بودیم و صحبت بر سر این موضوع بود که دوست دارید چطور شهید شوید. هر کس چیزی میگفت. حجت گفت: من نمیخواهم خرده ترکش بخورم یا با یک تیر، کارم تمام شود.
دوست دارم در مواجهه با تیر مستقیم تانک شهید شوم و یا اینکه پیکرم تکه تکه شود. حجت در نهایت به خواست خودش رسید و با پیکری بدون سر به لقاءالله شتافت.
منبع: کتاب بیقرار(خاطرههایی از سردار شهید حجتالله صنعتکار)
![مادر شهید](http://qazvin.navideshahed.com/files/fa/news/1398/8/2/444606_128.png)
نظر شما