روایت مجروحی که خودش ترکش را از دستش بیرون درآورد!
يکشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۰
نوید شاهد - « ترکش به ساعد رزمندهای اصابت کرده بود. دکتر برایش ساعت عمل نوشت ولی بنای ناسازگاری نهاد و گفت: من مشکلی ندارم مرا بیخودی اینجا آوردهاند. این را بعدا هم میشود درآورد ...» ادامه این خاطره از زبان "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، امدادگر جبهه رقیه صفری، شانزدهم مرداد ماه سال 1337 در شهر قزوین به دنیا آمد. وی در دامان والدین متدینی به نامهای معصومه رضازاده و قهرمان صفری بزرگ شد، در رشته بهیاری که شاخهای از پرستاری بود درس خواند و محل خدمتش در منطقه جنگی، بیمارستان شهید کلانتری و ورزشگاه تختی بوده است.
روایت مجروحی که خودش ترکش را از دستش بیرون درآورد!
رقیه صفری از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه روایت میکند:
عملیات محرم در تاریخ دهم آبان 1361 با رمز یا زینب آغاز شد. تمامی مجروحان در فکر مداوای فوری و بازگشت به خط مقدم بودند. یک روز مجروحی آمد که درمانش سرپایی بود. به او تخت دادیم و بعد از کمی استراحت از مجروحیتش پرسیدیم.
ترکش به ساعد وی اصابت کرده و زیر پوستش رفته بود. به آسانی قابل لمس بود. دکتر برای مجروح ساعت عمل نوشت و موارد قبل جراحی را توصیه نمود. مع هذا خود مجروح بنای ناسازگاری نهاد و گفت: من مشکلی ندارم مرا بیخودی آوردهاند. این را بعدا هم میشود درآورد. دکتر نپذیرفت و گفت: باید از دستت دربیاید ممکن است عفونت کند.
شب در اتاقها سرکشی میکردم که دیدم آن رزمنده نیست. دنبالش گشتم. حمام، دستشویی، محوطه و همه بخشها را دیدم. گویی آب شده بود و رفته بود زیرزمین. مایوسانه به اتاق بازگشتم کف زمین آکنده از باند و گازهای خونی بود. به مسئول بخش و دکتر اطلاع دادم. وقتی آمدند گفتند: از قرار پوست خود را با تیغ خراشیده و ترکش را درآورده و به منطقه بازگشته کرده است!
این رزمنده روحیه رشکبرانگیزی داشت ولی ایثار و فداکاری در جبهه تنها مختص رزمندگان نبود. بعضی از کارکنان بیمارستان همراه خانواده به جبهه آمده بودند. خانم پورحیدری یکی از این افراد بود که از دوستان نزدیک من نیز به شمار میرفت.
منبع: جلد پنجم کتاب به قول پروانه(روایت خاطرات رقیه صفری از زنان امدادگر استان قزوین در منطقه جنگی)
نظر شما