نوید شاهد - «بدون آمپول بی‌حس‌کننده دندانم را کشید. کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا، دیگر نفهمیدم چه شده، فقط وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که لباسم تمام خونی است و از شدت درد چشمانم تار می‌بیند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "کرم قشلاق‌پور" از دوران اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا!
 
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آزاده و جانباز کرم قشلاق‌پور از دوران اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث روایت می‌کند: در اسارت، چون آب کافی نبود از نظر بهداشتی به مشکل برخوردیم و این باعث شد بیماری به سراغ‌مان بیاید. اکثر بچه‌ها به اسهال خونی و عفونت‌های شدید و دندان درد و بیماری‌های دیگر مبتلا شدند.

من هم مثل بقیه اسهال خونی گرفتم که خیلی زجرآور بود. نبود آب و توالت درست و حسابی بچه‌ها را آزار می‌داد. بعد از گذشت چند روز کم‌کم داشتم خوب می‌شدم که دندان درد عجیبی گرفتم. از شدت درد به خود می‌پیچیدم.

شب طولانی همراه با درد طاقت فرسا بود. خدا خدا می‌کردم زودتر صبح شود که به بهداری بروم تا شاید دکتر به دادم برسد. وقتی صبح شد به عراقی‌ها گفتم دندانم درد می‌کند. نگهبان با لحن خشن گفت که زود برگرد! من که دندان درد طاقتم را بریده بود رفتم بهداری.

وقتی دکتر دندانم را نگاه کرد گفت که باید آن را بکشم. بدون آمپول بی‌حس‌کننده دندانم را کشید. کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا. دیگر نفهمیدم چه شده. فقط وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که لباسم تمام خونی است و از شدت درد چشمانم تار می‌بیند.

چند تا دندان‌هایم به علت کمبود بهداشت پوسیده شده و از بین رفته بودند من آن روز را هیچ وقت از یاد نمی‌برم. اردگاه تکریت مرداد ۱۳۶۷
 
منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)
 
مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده