نوید شاهد - «افسر درجه‌دار با توجه به وخامت اوضاع دستور فرار داد همه فرار کردیم، ناگهان حسی در درون من اجازه فرار را به من نداد، برگشتم و با درآوردن به حالت دستی چندین توپ به سمت هواپیما شلیک کردم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

حِسَّم، اجازه فرار به من نداد و برگشتم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز سعید. الف از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: سال ۱۳۶۵ در سایت موشکی نیروی هوایی بودیم. ناگهان اعلام وضعیت قرمز و آتش به اختیار شد و همه به سمت توپ‌ها رفتند ناگهان چندین فروند هواپیمایی میگ ۲۵ در آسمان دیدیم این نوع هواپیما دارای سامانه بسیار قوی راداری بود.

در همین لحظه رمز باد باران طوفان جزیره هر کسی در یاور خود غوغا باشد به گوش همه رسید. این رمز یعنی وضعیت قرمز است. آتش به اختیار هواپیمای خودی در منطقه نداریم هر چه دیدید بزنید.

توپ‌های ما از نوع اورلیکن با توپ ۳۵ میلی‌متری بود که همه دستگاه‌ها روی حالت رادار اتوماتیک بوده که به محض ورود هواپیما آماده شلیک می‌شد.

در سایت ۸ سرباز و ۲ درجه‌دار بودیم که همه پشت توپ‌ها قرار گرفته آماده شلیک شدیم ناگهان دیدم توپ‌ها عمل نمی‌کند و متوجه شدیم هواپیمای میگ ۲۵ رادار توپ‌ها را غیرفعال کرده است و توپ‌ها سرجای خودشان قفل شده بودند و باید توپ‌ها را از حالت اتوماتیک خارج کرده و به صورت دستی شلیک می‌کردیم.

افسر درجه‌دار با توجه به وخامت اوضاع دستور فرار داد همه فرار کردیم ناگهان حسی در درون من اجازه فرار را به من نداد، برگشتم و با درآوردن به حالت دستی چندین توپ به سمت هواپیما شلیک کردم همین حرکت من باعث شد خلبان هواپیما کاملا گیج شده و نتواند توپ‌های ما را دقیقا بزند.

یکی از گلوله‌ها دقیقا در فاصله چند متری من زده شد که ترکش‌های آن به چشمان من صدمه زد به نحوی که هم اکنون هم گاهی اوقات در اثر سوزش شدید از چشمانم اشک جاری می‌شود.

منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده