حجله دامادیام، سنگرم!
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۹
نوید شاهد - «بچههای سپاه از شهادت قنبری مطلع شدند و این در حالی بود که نامزدش مرتب وضعیت ایشان را از بچهها سؤال میکرد. هیچ کس جرأت بروز آن را نداشت، چرا که این دو تازه نامزد شده و علاقه شدیدی به هم داشتند و قرار بود پس از بازگشت عروسی کنند ...» ادامه این خاطره را از شهید "سعید قنبری" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رضا رجبعلی از خاطرات خود از شهید سعید قنبری میگوید: سعید قنبری که به جبهه رفت، نامزدش همکار ما در واحد تعاون سپاه پاسداران بود. هر روز با چند نفر از خواهرها به خانه شهدا میرفتند تا با خانوادهها دیدار کنند. ایشان هر وقت عملیات میشد، به واحد مربوطه مراجعه میکرد و اسامی مجروحان را میگرفت که برای عیادت از آنها و خانوادههاشان برود.
آن سال، عملیات آغاز شده بود و بچههای قزوین حضور پررنگی در آن داشتند. هر روز در تعاون سپاه خبرهای جدید پخش میشد و بچهها پیگیر شناسایی مجروحان و شهدای عملیات بودند.
نامزد سعید قنبری هم که حساسیت عملیات و حضور بچهها را در منطقه میدانست، پیگیر بود. یک روز از قم زنگ زدند و آمار شهدا را برای ما ارسال کردند. آن روزها بچههای رزمنده قزوین جزو لشکر ۱۷ علیبن ابی طالب قم بودند. لیست را که دریافت کردیم، اسم سعید قنبری هم جزو شهدا بود.
بلافاصله همه بچههای سپاه از شهادت ایشان مطلع شدند و این در حالی بود که نامزد او هم مرتب وضعیت سعید را از بچهها سؤال میکرد. هیچ کس جرأت بروز آن را نداشت، چرا که این دو تازه نامزد شده و علاقه شدیدی به هم داشتند و قرار بود پس از بازگشت سعید از جبهه، مقدمات عروسیشان فراهم شود.
سرانجام، گفتن موضوع به نامزد سعید به عهده من گذاشته شد. به سختی این کار را انجام دادم. زمان تشییع جنازه سعید فرا رسید. آن روز ماشین پدر بزرگوار شهیدان مافی را امانت گرفتیم، تزئین کردیم و جلوی تشییعکنندگان پیکر شهید سعید قنبری حرکت دادیم.
هدف ما از این کار اثبات عشق و علاقه جوانان به پاسداری از دست آوردهای انقلاب اسلامی و مقاومت در مقابل متجاوزان بعثی بود؛ اینکه هستند جوانانی که در حساسترین موقعیتهای زندگی، از همه چیز خود میگذرند تا اسلام سرافراز بماند.
آن روز نوشتههایی روی ماشین نصب شده بود که توجه خیلیها را به خود جلب کرد. میهمان عروسیام، مهدی صاحبالزمان (عج)، نُقل عروسیام رگبار گلولهها، اسلحه دسته گل دامادیام و حجله دامادیام، سنگر من!
منبع: کتاب ماندگاران
نظر شما