آداب زندگی را از مادربزرگم آموختم!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «خسرو وفایی»، یکم خرداد ماه سال ۱۳۲۸ در شهر بروجرد به دنیا آمد، پدرش حسن (فوت۱۳۳۵) و مادرش دلشاد (فوت۱۳۴۱) نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، کارگر کارخانه بود، سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیست و نهم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.
آداب زندگی را از مادربزرگم آموختم!
منظر بهزادی همسر شهید خسرو وفایی از خاطراتش روایت میکند: اصالتاً طالقانی و متولد اول آبان ۱۳۴۱ روستای وشته هستم. بعدها بهخاطر شغل پدرم در نظرآباد ساکن شدیم. پدرم بعد از مدتها که بهدنبال کار میگشت بالاخره توانست در کارخانه ریسندگی و بافندگی مقدم نظرآباد کار پیدا کند.
فرزند ارشد خانواده بودم و همراه با ۵ خواهر و برادرم در محیطی آرام و بیدغدغه روزگار میگذراندیم. دهه ۴۰ نظرآباد و طالقان مدرسه نداشت، سربازان سپاه دانش را به روستاها میفرستادند تا در هر جایی که اهالی برایشان مهیا میکردند به بچهها درس بدهند.
وقت ثبتنام من برای کلاس اول فرارسیده بود، اما یک روز و یک ماه دیرتر از مهر ماه به دنیا آمده بودم، پدر و مادرم هرچقدر تلاش کردند سپاهی دانش نظرآباد ثبتنامم نکرد.
مادربزرگم که علاقه زیادی به من داشت، به پدر و مادرم گفت اجازه بدهید منظر به طالقان بیاید تا من به مدرسه بفرستنمش. این چنین شد که مرا پیش مادربزرگم فرستادند و او هم با اصرار و تلاش فراوان معلم سپاهی دانش و طالقان را قانع کرد که مرا ثبتنام کند.
با اینکه فقط یک ماه زودتر به مدرسه رفته بودم بهخاطر قد بلندم، یک سر و گردن از بقیه بچههای کلاس بزرگتر بهنظر میآمدم. کلاس اول دبستان را در طالقان گذراندم و همه این یک سال را پیش مادربزرگم زندگی کردم.
مادربزرگی که بسیار مؤمن و باخدا بود و در طول این مدت به اندازه یک عمر به من محبت کرد و خیلی از مسائل اخلاقی و دینی را به من آموخت. در آن ایام به یاد ندارم شبی سر بر بالین گذاشته باشم و نمازمان را با هم نخوانده باشیم.
منبع: کتاب چشم در چشم