نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
خاطرات شهید «ناصر حسین عربستانی» به نقل از برادر شهید:
برادر شهید «ناصر حسین عربستانی» می‌گوید: ناصر به رشد جنبه های معنوی اهتمام می‌ورزید. صدق و راستی در گفتار و رفتار و تنفر و بیزاری از کذب و دروغ و نهی کودکان و بزرگان از آن، علم او را به زیور عمل آراسته بود.
کد خبر: ۵۳۸۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر «شهید احمدرضا ترکی» با بیان اینکه احمدرضا مدام برای شهیدان اشک میریخت، گفت: او با زیارت قبور شهدا روحیه میگرفت.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«شنیده‌ام پیروان ولایت‌فقیه حالا دارند خط شهید بهشتی را تعبیر می‌کنند اگر امکان دارد یک چندتایی بفرستید. این‌جا به بچه‌ها درس اصول عقاید بدهند. منتظر جواب نامه هستیم، فراموش نشود. برای رساندن این نامه خون‌ دل می‌خورم که یک ‌دفعه لو نرود ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید «مرتضی روحیان»؛
همسر شهید «مرتضی روحیان» می‌گوید: شهید به صورت مداوم در خط مقدم حضور داشت، فقط در ایام دهه محرم به منزل بازمی‌گشت و مستقیم به هیأت می‌رفت و ما تا پایان روز عاشورا ایشان را نمی‌دیدیم ایشان خادم امام حسین (ع) بود.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

«به یاد دارم آقای محسن رضایی فرمانده سپاه آمدند و گفتند که شما می‌خواهید در ارتباط با تأسیس پادگان‌های قدس چه کار انجام دهید که ما گفتیم در ظرف یک هفته پادگان قدس را راه‌اندازی می‌کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «آیت‌الله هادی باریک‌بین پدر شهید مرتضی باریک‌بین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

قسمت سوم خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «دود و غبار و سیاهی را از چهره‌اش پاک کردم. آرام‌تر از همیشه خوابیده بود. مانند مولایش امام حسین (ع) به خاک سپرده شد. علی رفت و یک دنیا مرام و مردانگی از میان ما رفت.»
کد خبر: ۵۳۸۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

«در یکی از این عملیات‌های مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابه‌پای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری، حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیرو‌ها کسی هست که در قمقمه‌اش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

برگی از خاطرات اوایل انقلاب؛
«به خاطر دارم که قبل از انقلاب یکی از همان خانم‌های طرف‌دار مارکسیست‌ها عده‌ای را دور خود جمع کرده بود و با شور و هیجان راجع به افکار و عقاید گروهش داد سخن می‌داد. ناگهان دست خود را مشت و مقابل دیدگان دانش‌آموزان به شیشه پنجره کوبید. خون بود که از دست و لابه‌لای انگشتان او به زمین می‌چکید. ولی به روی خود نیاورد ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

«همیشه به من می‌گفت داداشی آمپول زدن را یادم بده و یاد هم گرفت. یک روز دیدم عباس پنهانی وسایل تزریقات را برداشت؛ دوچرخه‌اش را سوار شد و از خانه بیرون رفت کنجکاو شدم و او را تعقیب کردم کوچه به کوچه به دنبال رفتم؛ تا سرانجام دوچرخه‌اش را، چند کوچه آن طرف‌تر، در جلو یک خانه پیدا کردم ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

دوست شهید «تقی مداح» نقل می‌کند: «وقتی خبر شهادتش را دادم، مادرش گفت: من او را برای رضای خدا فرستادم. حالا هم خدا رو شکر می‌کنم که حسین منو قبول کرد.»
کد خبر: ۵۳۸۲۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹

قسمت دوم خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «خود را همیشه در محضر خدا می‌دید و پیوسته وضو داشت؛ اما حالات معنوی نابش را بروز نمی‌داد. وقتی قرآن می‌فرماید: «انّ الصّلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نماز بازدارنده از بدی‌ها است» مصداقش را در علی‌اکبر باید می‌دیدیم.»
کد خبر: ۵۳۸۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«دلم می‌خواهد بدانم که علت رفتن شما برادران به نزد پروردگارتان به این زودی چه بود مگر خدا چه وعده‌ای به شما شهیدان انقلاب داده بود که ما مردم از آن محروم هستیم، ولی می‌دانم هر چه هست خیر است که شما به این زودی رفتی و ما را تنها گذاشتید ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹

قسمت نخست خاطرات شهید علی‌اکبر قلعه‌آقابابائی
همسر شهید «علی‌اکبر قلعه‌‏آقابابائی» نقل می‌کند: «پدر شهیدی از شهدای هم‌رزم علی آقا آمده بود که انگشتر او را بدهد. گفت انگشتری در میان وسایل فرزند شهیدشان بوده که به خواب پدر می‌آید و می‌گوید این انگشتر را از آقای علی‌اکبر بابائی به یادگار گرفته بوده است.»
کد خبر: ۵۳۸۱۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸

برگی از خاطرات؛
«طبق نقشه هوشمندانه فرماندهان، دشمنان بعثی را غافل‌گیر و پس از ساعت‌ها درگیری و جان‌فشانی بسیجیان جان‌برکف توانستیم آن‌ها را به عقب‌نشینی وادار کنیم و منطقه را از لوث وجودشان پاک کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمس‌دوست» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸

خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
شهید «قنبر جم زاده» که سال‌ها به عنوان فرمانده گروهان جهت دفاع از کیان مملکت خویش در جبهه‌ها خدمت می‌کرد، فروردین ماه ۱۳۶۶ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. فرزند شهید می‌گوید: پدرم هر وقت به مرخصی می‌آمد بی تاب رفتن می‌شد و به جبهه بازمی گشت و شهادتش هم دقیقاً در روزی که باید از مرخصیش استفاده می‌کرد اتفاق افتاد. پس ما باید قدردان اینچنین شهدایی باشیم که آرامش مملکت مان به برکت وجود آنهاست.
کد خبر: ۵۳۸۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید محمد جعفر زاده از شهدای بعد از جنگ تحمیلی است که اردیبهشت ماه ۱۳۷۳ در منطقه سردشت بر اثر انفجار مین گرو‌های ضد انقلاب و اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی والدین این شهید والامقام تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۳

مادر «شهید رسول انصاری رنانی» بیان کرد: رسول قبل از رفتنش گفت که چشم به راه آمدنم نباشید.
کد خبر: ۵۳۷۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۳۱

روایتی کوتاه از خواهر شهید«سلیم قنبری»؛
خواهر شهید«سلیم قنبری»، می گوید: برادرم دوست نداشت حق کسی بر گردنش باشد. در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد واین موضوع را وظیفه ی خود می دانست.
کد خبر: ۵۳۷۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۱

برادر شهید «علی‌اصغر کلامی» نقل می‌کند: «مادرم پرسید: توی سرخه کسی شهید شده؟ صورتم داغ شد. مادر به جان امام قسم داد. گفت: وقتی دیروز از دیدار امام برمی‌گشتم، ازم مصاحبه کردن. حرفی رو که اونجا زدم، حالا می‌گم: حاضرم هر سه پسرم در راه انقلاب شهید بشن.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۷۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «علی نجات شکری» از شهدای استان ایلام است که آذر ماه ۱۳۶۶ در جبهه گیلانغرب به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: الهی شکر که پسرم در راه دین قدم برداشت و به شهادت رسید. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۳۷۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۹