نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
«یادم است در زندان بعد از هواخوری ما را شمارش می‌کردند. وقت شمارش، زندانیان سربه‌سر مأمورین زندان می‌گذاشتند طوری که در شمارش به اشتباه می‌افتادند و باید از نو شمارش می‌شدیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۳۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۴

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی سلیمی» می‌گوید: «شهید در خیلی از عملیات‌های منطقه حضور داشت. همرزمان شهید به من گفت که شهید قایق را برداشت تا افراد زخمی را با خودش بیاورد که ناگهان قایق را بین مرز عراق و جزیره مجنون زدند و...»
کد خبر: ۵۶۳۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۴

«علیرضا و تیم همراه با یورشی غافلگیرانه موفق به از بین منافقین حاضر در آن خانه تیمی شده و خود نیز با گلوله‌ای که به شانه‌اش شلیک می‌شود و عبور آن از کنار قلب و پاره کردن روده و معده اش، به‌دلیل شدت جراحات به درجه شهادت نایل می‌شود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «جانباز صغری بیگم‌میرکمالی مادر شهیدان علیرضا و عبدالحسین مشاطان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۲

دوست شهید «محمد خابوری» نقل می‌کند: «همسر محمد گفت: هرچیز که برای آدم مهم باشه، یادش می‌مونه. از لحظه‌ای که می‌رفتن و برمی‌گشتن، لحظه‌ها رو می‌شمردم. خودم رو در ثواب این کار شریک می‌دونستم.»
کد خبر: ۵۶۲۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۱

«اطلاعات و عملیات هر جایی که وارد می‌شد نمی‌خواست تعداد نیرو‌ها و مأموریت‌هایش لو برود. قبل از عملیات والفجر ۱۰ برای همین از پوشش جهاد سازندگی استفاده می‌کردیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات دختر شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۱

«یکی از دوستانم که به منزل من رفت‌وآمد داشت به اهالی قصر شیرین اطلاع داد که ما در منزل‌مان عکس امام را قاب کرده و بر روی دیوار اتاق نصب کرده‌ایم. با انتشار این خبر، مردم غافل‌گیرانه به پشت در خانه ما هجوم آوردند. وقتی در را باز کردم عده‌ای از روی هیجان و خوشحالی با من روبوسی کردند و اجازه ورود خواستند. آن‌ها با دیدن تصویر امام به گریه افتادند، دست‌به‌دست چرخاندند و بوسیدند و صلوات فرستادند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که در آستانه ایام‌الله دهه‌فجر تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۰

«یک روز که در حال شلوغ‌کاری بودم حاج‌آقای ابوترابی را آورده و به ایشان گفتند این آقا بیمارستان را به هم‌ریخته است او را ساکت کنید. حاج‌آقا ابوترابی مرا نصیحت کردند. در حالی که می‌گفتند: حرف‌هایی که تو می‌زنی و کار‌هایی که انجام می‌دهی درست است، اما با دادوفریاد کار درست نمی‌شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۲۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۰

خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «شکرالله فلاح» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۲۹۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۰

برگی از خاطرات شهید «محمدعلی ظاهری»؛
«هنگام رفتن، بلوز نویی را که برایش خریده بودم، دادم بپوشد. بعد از رفتنش به اطاقش رفتم و دیدم بلوز را نپوشیده و همان پیراهن مورد علاقه‌اش را که همیشه روز‌های عاشورای حسینی به تن می‌کرد و روی آن سینه و زنجیر می‌زد، پوشیده است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی ظاهری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۹

مادر شهید «محمدعلی طوسی» نقل می‌کند: «در همین حال دیدم کسی دارد قبر امام(ره) را وسط اتاق می‌کَند. کنار تابوت امام نشستم و سرم را نزدیک صورت امام(ره) بردم و خواسته‌ام را درگوشی به امام(ره) گفتم: آقا! اگر بچه‌های من رو دیدی بهشون بگو که مادرتون دلش براتون تنگ شده و می‌خواد شما رو ببینه!»
کد خبر: ۵۶۲۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۹

پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد قزوین اقدام به انتشار فیلم خاطرات مادر شهید «محمود آقازمانی»، کرده است که در ادامه از شما دعوت می‌شود، نظاره‌گر این فیلم باشید.
کد خبر: ۵۶۲۸۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۹

برگی از خاطرات شهید بهتویی؛
«آقای بهتویی با درایت، شجاعت، صبوری و خلوص نیتی که داشتند بچه‌ها را به خوبی راهنمایی می‌کردند تا عملیات موفق‌آمیز شود و نقش ایشان در عملیات والفجر ۴ بسیار زیاد و مهم دلیرانه بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

برگی از خاطرات شهید دانشجو «سیاه‌پوش»؛
«دیگه توان نداشتم، داشتم از حال می‌رفتم. همین طور از دست و پاهام خون می‌رفت. کوچه تنگ و تاریک بود. جای تیغ موکت بری که منافق‌ها زده بودن به شدت می‌سوخت ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاه‌پوش» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۲۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

مادر شهید «محمدرضا بینائیان» نقل می‌کند: «گفت: ننه! کجا بودی؟ گفتم: رفتم روضه. پرسید: روضه‌خوان برای مظلومیت امام حسین(ع) در کربلا چیزی نگفت؟ پیش خودت نگفتی: کاش ما هم کربلا بودیم و امام رو یاری می‌کردیم؟ خُب چه فرقی می‌کنه، اون زمان امام حسین (ع) بود و الآن هم زمان نائبشه!»
کد خبر: ۵۶۲۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

خاطره نگاری والدین شهدا
آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر بزرگوار شهید «سید احمد احمدزاده ابرقوئی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند
کد خبر: ۵۶۲۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

برگی از خاطرات شهید «عباس بابایی»؛
«ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلا‌ها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلا‌های تو آنان را به حسرت وامی‌دارد و در نتیجه تو مرتکب گناه بزرگی می‌شوی ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«ای پرچم‌دار راه کربلای حسینی، تو را دوست دارم چراکه راهت را، هدفت را و مولایت حسین (ع) را دوست دارم. آری اگر مبارزه و جهاد نبود، دین محمد (ص) در همان روز‌های نخستین توسط کفار و منافقین در هم می‌شکست ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۲۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۷

«چهار روز قبل از عملیات به شهید صنعتکار خبر داده بودند که فرزندش به دنیا آمده، منطقه، منطقه حساسی بود و، چون زمان عملیات بود، به‌سختی مرخصی می‌دادند ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۲۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۷

«شهید شالباف گفت: برادر مهدی! مگر ما یک جان بیشتر داریم؟ آن هم فدای حسین (ع) …» این آخرین کلامی بود که از زبان مهدی شالباف و قبل از شهادتش شنیدم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۲۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس زارعی» می‌گوید: شهید به مدت یک هفته به مرخصی آمده بود، گفت می‌خواهد به یک عملیات برود و بعد از آن برمی‌گردد. شهید رفت و بعد از عملیات دیگر برنگشت. قبل از شهادتش از رفتنش ناراحت بودم و چند باری برایش نامه نوشتم، شهید در جواب نامه‌ها می‌گفت «جانم را فدای بچه‌ام می‌کنم ولی اسلام در خطر است.»
کد خبر: ۵۶۲۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۷