نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
خاطره نگاری آزادگان
آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز و آزاده سرافراز «خسرو خسروی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۴۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۸

کتاب «هوای سرد تیرماه»، خاطرات شهید «صفرعلی یوسفی» از زبان همسر این شهید بزرگوار است که سال جاری در یکصد و ۵۴ صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۶۴۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «موسی قریشی کولغانی» می‌گوید: «شهید رفتارش با فامیل و همسایه‌ها خیلی خوب بود و تمام همسایه‌هایمان از او راضی بودند. در خانه پدرم سه ماه بیشتر با شهید زندگی نکردم اما همسایه‌ها اینقدر شهید را دوست داشتند که می‌گفتند کاش شهید داماد ما بود.»
کد خبر: ۵۶۴۴۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

«وقتی خبر شهادت مصیب را آوردند مادرم بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت باید جنازه پسرم را ببینم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواهر شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۴۴۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین روشی» می‌گوید: «قبل از اینکه با شهید ازدواج کنم با خانواده او آشنایی کامل داشتم، خانواده خوب و متدینی داشت و خود شهید هم خیلی خوب بود، با مردم رفتار خوبی داشت. شهید بسیجی بود و از طرف جهاد سازندگی در جزیره ابوموسی شروع به فعالیت کرد. نمی‌توانستم به او بگویم برای کشور و دینت کار نکن.»
کد خبر: ۵۶۴۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

برگی از خاطرات؛
«شهید چگینی با روی گشاده شیشه ماشین را پایین می‌آورد تا به سؤالش جواب دهد که در همین حین، ضارب با شلیک چند گلوله به سمت شهید چگینی موجب شهادتش می‌شود و فرار می‌کند ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

«جلسه‌ای داشتیم که شهید جانباز مجید نبیل از مدیرعامل مؤسسه صندوق قرض‌الحسنه خواست تا نیروها، نظرات و سلایق سیاسی خود را در محیط کار مطرح نکنند و می‌گفت ما نباید در محیط کار، سلایق سیاسی را مطرح کنیم ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

«زمانی که ایشان در سمت کارگزینی اداره بود. همیشه دو خودکار در جیبش می‌گذاشت. یک خودکار را با پیچیدن کاغذی دور آن علامت‌گذاری کرده بود که با دیگر خودکار‌ها فرق کند ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «محمدهادی بازیار» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۲۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۲

«به همسرم گفتم چرا «محمدهادی ظاهرت» خسته و سیاه شده است، گفت خدا مرا قبول نکرد به همین دلیل، رو سیاه برگشتم ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «محمدهادی بازیار» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۱

«در مواقع اعزام نیرو به جبهه، معمولا من سرگرم تهیه فیلم و عکس از رزمندگان پرتوان و مصاحبه با آن‌ها بودم، ولی هر وقت سراغ حجت می‌رفتم، از جلوی دوربین فرار می‌کرد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۲۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

قسمت چهارم خاطرات شهید «عسکری رضاکاظمی»
برادر شهید «عسکری رضاکاظمی» نقل می‌کند: «فراق یوسف، پدر رو پیر و بینایی‌اش رو از او گرفت. فراق و دوری برادرم کمر ما رو شکسته و مادرم رو پیر کرده بود.»
کد خبر: ۵۶۴۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «احمد یوسفی‌پور (صبحی)» می‌گوید: «بار اول از طریق بسیج و بار دوم از طریق نیروی دریایی سپاه، به جبهه اعزام شد. چهل و پنج روز از حضورش در جبهه می‌گذشت و به پشت خط جبهه آمده بود که به پایگاهشان حمله می‌شود. هشت سال مفقودالاثر شد، بعد از هشت سال یک پلاک برایم آوردند.»
کد خبر: ۵۶۴۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

خاطرات شنیده نشده از یک جانباز کرمانشاهی
«خسرو آهن خای»، می گوید: جنگ تحمیلی که شروع شد 65 ماه در خط مقدم خرمشهر و سرپل ذهاب حضور داشتم. مسئولیت بیسیم چی بر عهده من بود برای ما چاله هایی را همانند قبر حفر می کردند و داخل این چاله ها می رفتیم که دشمن ما را نبیند و به خوبی با فرماندهان ارتباط برقرار کنیم و بیسیم ها از بین نرود.
کد خبر: ۵۶۴۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

خاطرات شفاهی جانبازان؛
در یک مصاحبه شگفت‌انگیز، جانباز «غلامرضا نقدی» ماجرایی بی‌نظیر را به تصویر می کشد که قلب‌ها را می‌لرزاند. او در جبهه تیر به صورتش برخورد و پیکر او را به سردخانه شهر اندیمشک منتقل می‌کنند اما لطف و عنایت الهی او را به زندگی باز می‌گرداند.
کد خبر: ۵۶۴۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

قسمت سوم خاطرات شهید «حسن ممتازی»
هم‌رزم شهید «حسن ممتازی» می‌گوید: «سه‌شنبه‌ها بی‌تاب می‌شد و بی‌قراری در چهره‌اش موج می‌زد. هر هفته شب‌های چهارشنبه باید جمکران می‌رفت. نذری که کرده بود ادا می‌نمود. برایم عجیب بود. هرگز از نذر چهل روزه‌اش برایم نگفت.»
کد خبر: ۵۶۴۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۳۰

قسمت نخست خاطرات شهید «امرالله شهروی»
خواهر شهید «امرالله شهروی» نقل می‌کند: «همسایه‌مون گفت: دیشب خواب دیدم امرالله کنار حوضی ایستاده. از من پرسید این حوض چیه؟ گفتم: حوض کوثر، حالا می‌شه به من هم از آب کوثر بدی؟ کاسه‌ای پر از آب کرد و طرف من نگه داشت، اما من هرچه تقلا کردم، نتونستم بگیرم.»
کد خبر: ۵۶۴۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹

خاطرات شفاهی آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «محمدجلال جوکار» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۶۴۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹

برگی از خاطرات شهید بهتویی؛
«شهید رجبعلی بهتویی در کار‌های سخت و دشوار، همیشه پیش‌قدم و در دفاع و مبارزه با دشمن بسیار جدی و مصمم بود و از نثار کردن جان در راه دین و کشور هیچ ابایی نداشت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۴۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹

«بعد از رسیدن به خط و درگیری با دشمن، صدای مهدی شالباف را از بی‌سیم می‌شنیدیم که می‌گفت زود باش قلی‌پور به طرف ما بیا و عراقی‌ها را پاک‌سازی کن. امان نده، آن‌ها قایق‌های بچه‌ها را سوراخ سوراخ کرده‌اند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۴۰۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹

برادر شهید «علی خسروی» نقل می‌کند: «گفت: می‌خوام برم جبهه، بابا و مامان نمی‌ذارن! گفتم: علی دیپلم گرفتی برو! گفت: جنگ تموم می‌شه، ما روسیاه‌ها می‌مونیم که چرا به جبهه نرفتیم، اونوقت شرمنده خانواده شهدا می‌شیم!»
کد خبر: ۵۶۴۰۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵