خاطرات شهید - صفحه 9

خاطرات شهید

شهید "حسین نادری" در کلام حاج قاسم

نوید شاهد - با ديدن سه راه حسينيه و چند تانک عراقي که موقع آزادي سه راه، بچه هاي گردان عاشورا منهدم کرده بودند ، همه به ياد شهيـد نادري افتادند، همين که بچه‌ها اسم حسين را آوردند، حاج قاسم گفت: «‌شهيد نادري رحمة الله عليه... رحمة الله ‌عليه... رحمة الله عليه.»

حقیقتی جذاب/ قسمت دوم

نوید شاهد - "حقیقتی جذاب"؛ توسط مرکز رسانه‌ای پایگاه بسیج حضرت ام‌البنین (س) سمنان، به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید "محمدرضا خالصی" در شش بخش تهیه شده‌است. در این مجموعه همسر گران‌قدر این شهید والامقام خاطرات زندگی عاشقانه‌شان را برای‌مان روایت می‌کند. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این مجموعه دعوت می‌کند.

کلیپ پلاک های معرفت | مصاحبه با خانواده شهید «محمدرضا مشهدی»

نوید شاهد - به مناسبت سالگرد شهادت شهید «محمدرضا مشهدی» مصاحبه ای با خانواده این شهید بزرگوار داشته ایم و ایشان خاطراتی را برایمان گفتند.

کلیپ | مصاحبه با پدر شهید «حشمت اله اعظمی»

نوید شاهد - به مناسبت سالگرد شهادت شهید «حشمت اله اعظمی» مصاحبه ای با پدر این شهید بزرگوار داشته ایم و ایشان خاطراتی را برایمان گفتند.

خاطرات مادر شهید مسیحی "آبراهامیان"/ به من گفت: «سر قبرم یک پرچم ایران بزن!»

نوید شاهد - مادر شهید مسیحی "وارتان آبراهامیان" می‌گوید: تنها چیزی که از وارتان برای من به یادگار مانده یک قرآن است. چند وقت پیش خواب وارتان را دیدم که در خواب به من گفت: «سر قبرم یک پرچم ایران بزن!». در سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) به خاطراتی از مادر این شهید عزیز پرداختیم.
به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛

بخش پایانی زندگینامه و خاطرات جانباز شهید "منصور آب بر"/ تنها خداست که می‌تواند اجر همسرم را بدهد

نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: با خود فکر می‌کردم چطور یک دختر جوان می‌تواند تا آخر عمر به‌پای مردی بنشیند که حتی توان انجام خیلی از کارهای خودش را هم ندارد. بالاخره این اتفاق شیرین افتاد. زندگی بیمارستانی به کانون گرم خانواده مبدل شد و امروز حاصل این زندگی چهار فرزند است: محمد حسام، محمدصادق، محمدجواد و دخترم ساناز کانون زندگی ما را گرم نموده‌اند. من نمی‌توانم از همسرم قدردانی کنم. تنها خداست که می‌تواند اجر او را بدهد.
به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛

بخش نخست زندگینامه و خاطرات جانباز شهید "منصور آب بر"/ آرزوی من برآورده شد

نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: اولین بار بود که از فاصله نزدیک به‌طرف دشمن نگاه می‌کردم. در این فکر بودم که آرزویم برآورده شده و در منطقه جنگی حضور دارم. گاهی می‌ترسیدم مبادا به ما حمله شود و من متوجه نشوم و گاهی احساس غرور می‌کردم که در این موقعیت قرار گرفته بودم. ناگهان تعدادی شبح را دیدم که خمیده به‌طرف ما می‌آمدند.

تیربارچی شهید

نويد شاهد - همرزم شهید "صامت جعفرزاده" در بیان خاطره ای از این شهید گرانقدر می گوید: وی تیربارچی بود و در منطقه کامیاران که در محدوده نیروهای کومله و دموکرات قرار داشت خدمت می کرد، بارها گفتم آخرش دموکرات تیر بارت را می گیرند و خودت دست خالی به مقر نظامی بر می گردی! او می گفت: «تا زمانی که زنده هستم دموکرات هیچ غلطی نمی کند و تا لحظه شهادت از تیر بار و خاکم محافظت می کنم. باید شهید شویم تا اسلام نجات پیدا کند و پیروز شویم.» نوید شاهد ایلام این خاطره برای علاقمندان منتشر می کند.

فیلم/ خاطره گویی خانواده شهید "مهدی خادمی"

نوید شاهد خراسان جنوبی، خاطره گویی از زبان خانواده شهید "مهدی خادمی" را منتشر می کند. او روز شانزدهم مرداد ماه 1347 در روستای حسین آباد رک از توابع شهرستان خوسف متولد شد و در چهاردهم آذر ماه سال 1369 در مجتمع آموزشی مهاباد به فیض شهادت نایل شد.
خاطراتی پیرامون شهید "احمد عبدالهی"؛

آب گل آلود

نوید شاهد – شهید عبدالهی ليوان را برداشت و گفت: همين آب را مي خورم، چشمش به آب بود. ناگهان اشك هايش سرازير شد و گفت: ما اين آب گل آلود را داریم. امام حسين (ع) و يارانش همين را هم نداشتند.

مصاحبه با خانواده شهید گرانقدر"محمد چهکندی نزاد"

نوید شاهد خراسان جنوبی - مصاحبه باخانواده شهید "محمد چهکندی نژاد" را منتشر می کند.شهید به تاریخ یکم شهریور ماه 1343 در شهرستان بیرجند متولد و در تاریخ دوم آبانماه 1364 در منطقه عملیاتی ابوغریب به فیض والای شهادت نایل گردید.

از کتابخانه تا جبهه / شرح حالی از زندگانی شهید «احمد رمضانی»

نوید شاهد - در متن پیش رو که بر پایه خاطرات روایت شده توسط آشنایان و همرزمان شهید احمد رمضانی نوشته شده است از کارهای فرهنگی تا سلوک معنوی این شهید والامقام در جبهه های نبرد می‌خوانیم.
خاطره ای از شهید "محمد رضا مهری"؛

می خواهم گرمای نفس هایت را احساس کنم

نوید شاهد _ مادر شهید «محمد رضا مهری» درخاطره ای از فرزند شهیدش چنین بیان می کند: «هر بار که می خواست اعزام شود نزد من می آمد و می گفت: مبادا اگر شهید شدم ناراحت شوی، آخرین باری که می خواست به جبهه اعزام شود هنگام خواب او در اتاق بود و به من گفت: مادر درب اتاق را باز بگذار گفتم برای چی گفت: می خواهم گرمای نفس شما را احساس کنم، طوری حرف می زد که انگار از شهادتش خبر داشت.»

صوت | تلخ ... تلخ ... تلخ

نوید شاهد – "تلخ ... تلخ ... تلخ" بخشی از خاطرات همسر شهید "مصطفی حق‌شناس" در کتاب صوتی «مصطفی خوبیها» است که در ادامه از شما دعوت می‌کنیم به این خاطره گوش فرا دهید.
خاطرات شهید؛

خاطراتی که شهید «ابراهیم عراقی» خود راوی آنهاست

نوید شاهد – این برادر روي مين رفته بود و حال وي خيلي وخيم بود. ولي شگفتا از حرفهاي اين برادر كه دائماً ياد خدا مي كرد و امام امت را صدا مي كرد و از استقامت و شكيبايي سخن مي گفت. در زیر خاطراتی کوتاه از زبان شهید که در نامه هایش به خانواده اش فرستاده را میخوانیم.
خاطره همرزم شهید ناصر حبیب زاده؛

به من بگویید «شهید»

نوید شاهد – چند روزی به شهادت ناصر مانده بود که انگار از شهادت خودش آگاهی داشت و در سنگر به ما گفت، من خواهم رفت، وقتی رفتم، به من «شهید» بگویید. در ادامه خاطره همرزم شهید را در نامه ای به برادر شهید می خوانیم.
خاطراتی پیرامون سردار شهید "انوشیروان رضایی فاضل":

پشت‌گرمی رزمندگانی بود که در جبهه حضور داشتند

نوید شاهد _ يک روز عکسي از فاضل ديدم که با عده‌ای از جوانان در حال درو گندم بود. وقتي جويا شدم متوجه شدم او گروهي از بچه‌های جهاد و بسيج را سازماندهي کرده بود تا در فصل برداشت محصول گندم و جو به کمک مردم ضعيف و رزمندگان بشتابند و محصولات آن‌ها را جمع‌آوری کنند. اين عمل بيشتر باعث پشت‌گرمی رزمندگاني می‌شد که در جبهه به سر می‌بردند.

ویژه‌نامه دانش‌آموز شهید "محمدرضا علیزاده"

نوید شاهد - شهید "محمدرضا علی‏زاده" فرزند علی‌محمد و کلثوم، بیست و نهم خرداد ۱۳۴۵ در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. وی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم آبان ۱۳۶۱ در عین‏‌خوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، ویژه‌نامه این شهید والامقام را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
پیرامون شهید "محمود اخلاقی":

حفاظت از تپه های گازرخانی !

نوید شاهد - اهمیت تپه های گازرخانی این بود که این تپه ها، یک شاهرگ ارتباطی بین سنندج و کامیاران محسوب می شد، اگر تپه حفظ می شد، جاده و تمام تپه ها و جاده های اطراف نیز امنیت داشت و اگر به دست دشمن می افتاد، تمام اطراف زیر آتش قرار می گرفت و هیچ جنبنده ای نمی توانست از آن جا عبور کند.
خاطراتی پیرامون شهید "حاج علی ژاله":

چای را خورد و تانک را به آتش کشید!

نوید شاهد - مثل سير و سركه مي‌جوشيدم. وقتي كه شهید "حاج علی ژاله" چايش را نوشيد، آرام بلند شد و روي سكو رفت. با گلوله‌ي جاسازي شده در 106، اولين شليك را نثار تانك‌هاي عراقي كرد. يكي از تانك‌ها به هوا رفت. لحظه‌اي نگذشت كه تانك‌ها يكي پس از ديگري به آتش كشيده شدند.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه