«مسئول گرم کردن غذا سفره سحری را چیده بود و همه سر سفره نشسته بودیم. عربها رسم داشتند در ماه رمضان لیمو امانی را در کتری میریختند و میجوشانیدند و شربتی ترش مزه درست میکردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸
« یک روز آمد به من گفت: پدر تمامی دوستانم به میدان جنگ رفته و شهید شده اند و من نمیتوانم تحمل کنم لطفا اجازه بده من به میدان بروم. من گفتم صبر کن تا امتحاناتت تمام بشود و بعدا برو. بعدا فهمیدیم که کیف و کتاب هایش را به دوستانش داده و از مدرسه به جبهه رفته است.» در ادامه فیلمی از گفتگو با پدر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«شهید آذربون در حالی که از سوی امام راحل، حکم فرماندهی منطقه غرب را در جیب داشت، ولی سمت معاونت آقای صیاد شیرازی را پذیرفت و ترجیح داد در نزد او مشغول خدمت به مملکت شود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸
روایت «فریده عباسی» از همسرش شهید «حسین علی رضوی»؛
همسر شهید «حسین علی رضوی» می گوید: آخرین بار که می خواست به جبهه برود، گفت: می خواهم برگردم به جبهه و شاید هم دیگر برنگردم.
کد خبر: ۵۳۲۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷
آسمان ، آبی تر / قسمت اول
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز "محسن زارع زاده" است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر می شود. این آزاده سرافراز در 10 مرداد 1346 در شهر خرمشهر به دنیا آمد و تا مقطع دکتری ادبیات عرب تحصیل کرد. در عملیات والفجر مقدماتی در 21 بهمن 1361 به اسارت درآمد و به اردوگاه عنبر منقل شد. وی بیش از 7 سال و شش ماه در بند اسارت دشمنان بعثی بود و سرانجام 2 شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۳۲۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
بلقیس محمدپور مادر شهید «کریم نظری» میگوید: «من کریم را در راه خدا دادم و از اینکه به شهادت رسیده است، افتخار میکنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۳۲۲۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«حسین جان، امیدوارم که برای ما نیز دعا کنید تا ما پیش شما بیاییم، شما که به سختی وظیفه خود را انجام دادید، حال وظیفه ماست که در پاسداری از ارزشهای به یادگار مانده از شما بکوشیم و رسالت خود را به جای آوریم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۲۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
علیعباس جابری پدر شهید «علیجان جابری» میگوید: «با پسرم همیشه نمازمان را در مسجد می خواندیم. به نمازه و روزه خیلی مقید بود و همیشه در کارهای کشاورزی کمک حال من بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۳۲۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶
گفتگوی تصویری با مادر شهیدان «محمد وفا و محمد هادی منکرسی»؛
مادر شهیدان «محمد وفا و محمد هادی منکرسی» میگوید: هر دو فرزندم گوش به فرمان ولایت فقیه بودند، رفتن به جبهه را وظیفه خود میدانستند هر در عملیات رمضان باهم بودند تا اینکه محمد هادی 15 ماه مبارک رمضان و در شب تولد امام حسن مجتبی (ع) به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۳۲۲۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
سیدمحمود حسینی فردویی پدر گرانقدر شهید «سیدمحمد حسینی فردویی» میگوید: «پسرم خیلی دوستداشتنی بود. این حُسن اخلاقی را همهی اطرافیانش میگفتند. محمد لیاقتش شهادت بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۳۲۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۵
خاطرات شهید رضا بیگی؛
در خاطرات شهید رضا بیگی آمده است: می خواهم سختی تشنگی فرزندان امام حسین «ع» را تجربه کنم و خیلی دوست دارم مثل شهدای کربلا با لب تشنه به شهادت برسم. در ادامه خاطرات و زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.
کد خبر: ۵۳۲۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
«مجذوب صوت قرآنش بودم، صدای زیبا و دلنشینی داشت. همیشه دوست داشتم قرآن بخواند و من گوش کنم ...» ادامه این خاطره را از زبان همسر شهید «حسن حسینپور» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
حاج آقا فرحافزا از روحانيون استان ايلام است كه بيش از چهار سال را در دوران اسارت گذرانده، وی در ذکر خاطره ای از ماه رمضان می گوید: 8 سال تمام قصد غربت کردیم و اسرا با دست های دردمند و دلهای شکسته شان نغمه «اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ» را مرور می کردند.
کد خبر: ۵۳۲۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
«پس از شهادت داود، وقتی برادرش به خواستگاریام آمد تردید داشتم چه جوابی بدهم. بعد از چند شب، شهید به خوابم آمد و گفت: آیندهات رو تضمین میکنم؛ مشکلی پیش نمیآید. با برادرم زندگی خوبی خواهی داشت.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت شهید «داود کیفری»، خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۳۲۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
گفتگوی تصویری با پدر شهید «محمد رضایی»؛
پدر شهید «محمد رضایی» گفت: فرزندم پیرو ولایت و بسیار با دین و ایمان بود، علاقه زیادی به نماز و قرآن داشت تا اینکه به مساجد روی آورد و فعالیتهای انقلابی خود را هم در آنجا آغاز کرد.
کد خبر: ۵۳۲۱۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
مادر شهید «عبدالله مجاهد» نقل میکند: «کاغذی را نشانم داد و گفت: مامان! این کاغذ رو امضا میکنی؟ آخه دو برجه حقوقم را ندادن! منم میخوام یک یخچال بخرم! به بسیج رفتیم. مسئول بسیج گفت: مادرجان! شما خودت به پسرت اجازه دادی و زیر برگه رو امضا کردی. ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۳۲۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
خواهر شهید «ابوالقاسم سیفی» نقل میکند: «خیلی علاقه داشت که من ادامه تحصیل بدهم. سفارش به حجاب میکرد و ورد زبانش این بود: زینبگونه باش!» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، توجه شما را به خاطرات ی از این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۵۳۲۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۱
قسمت دوم گفتگو با مادر شهید «حسین سنگسری»
شهید «حسین سنگسری» متولد شهرستان سرخه از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر نقل میکند: «وقتی خبر شهادت حسین را شنیدم به پیشگاه خداوند سجده شکر کردم. قسم خوردم تا وقتی زندهام حتی یک قطره اشک برایش نریزم.» این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن قسمت دوم این گفتگوی زیبا دعوت میکند.
کد خبر: ۵۳۲۰۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۱
خاطرات شفاهی مادر شهید «رضا گرانپایه»؛
مادر شهید "رضا گرانپایه" از اخلاق و روحیات معنوی فرزندش گفت :«با اینکه سن کمی داشت و پدرش از دنیا رفته بود ، من دلم نبود به جبهه برود و میگفتم آنجا کاری از دست تو بر نمی آید. او در پاسخ می گفت حداقل می توانم آب دست رزمنده ها بدهم و وظیفه من است به جبهه بروم»
کد خبر: ۵۳۲۰۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۱
«گوشه گردان سرش را بین دو پایش قایم میکرد. این حالت همیشگیاش در روضه، دعا و سخنرانی سیدباقر علمی بود. کسی متوجه نمیشد کنار او نشسته است. بعد از جلسههای دعا میدیدی که پهنای صورتش خیس اشک شده است. میسوخت و میگریست ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «سید علیاکبر حاج سیدجوادی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۲۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۱