هنوز نتوانستهام او را فراموش کنم
يکشنبه, ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۰
ولی من هنوز نتوانستهام او را فراموش کنم و با خاطراتش زندگی میکنم و بعد از او هم هیچگاه تصمیم نگرفتم که... ادامه این خاطره از همسر شهید «محمود محمدقاسمی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید محمود محمدقاسمی، دوم شهریور ۱۳۴۱ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش ساراخاتون نام داشت، تا دوم راهنمایی درس خواند، جهادگر بود، سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، دهم اردیبهشت ۱۳۶۵ در فاو عراق به شهادت رسید و اثری از پیکرش به دست نیامد.
کبری آقاعلی، همسر شهید محمود محمدقاسمی: ما در روستا زندگی میکردیم، 17 ساله بودم که خواستگارهای مختلفی برایم میآمدند و من همیشه در تصوراتم فکر میکردم که با یک رزمندهای ازدواج میکنم که بعدها شهید میشود.
یکی از روزها خانواده دوست برادرم به خواستگاریام آمدند، اتفاقاً او رزمنده بود و ما نامزد شدیم، ۴۰ روز نامزدی ما طول کشید و من هیچگاه او را در این مدت ندیده بودم، روز ازدواجمان اولین باری که قرار بود او را ببینم خیلی استرس داشتم و دوست داشتم بدانم که قیافهاش چه شکلی است؟.
و آن روز همین که او را دیدم خوشحال شدم، چرا که خیلی قیافه دوست داشتنی و مهربانی داشت. البته اگر چه زندگی مشترک ما دو سال هم طول نکشید، ولی من هنوز نتوانستهام او را فراموش کنم، با خاطراتش زندگی میکنم و بعد از او هم هیچگاه تصمیم نگرفتم که ازدواج کنم.
انگار میدانستم که این آخرین دیدار است
وی در خاطره دیگری میگوید: بهار بود و هوا بارانی، ساعت ۸ صبح بود که قرار شد به جبهه اعزام شود، خوشحال بودم که میخواست به جبهه برود.
ولی خیلی نگران بودم که برایش اتفاقی بیفتد، چرا که پسر داییام تازه شهید شده بود و من خیلی نگران بودم، انگار میدانستم که این آخرین دیدار است او پسرمان را بغل کرد و به صورتش نگاه کرد و گفت: این امانت را به دست تو می سپارم، خیلی مواظبش باش.
این را که گفت، دیگر مطمئن شدم که هیچگاه او بر نخواهد گشت و من هم به خاطر امانتی که او به من سپرده بود، هیچگاه ازدواج نکرده و با تمام مشکلات، پسرم را بزرگ کردم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما