خاطرات شفاهی پدر شهید؛
محمدتقی متقی پدر شهید «محمدعلی متقی» در خاطره گویی از فرزند شهیدش گفت: «من و سه فرزند جبهه بودیم. دو برادر محمدعلی زخمی شده بودند، من به محمدعلی گفتم تو بیا برادرهایت بیمارستان هستند، او در پاسخ گفت: آنها برای خودشان رفتهاند و من هم برای خودم میروم.»
کد خبر: ۵۴۲۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
شهید قاسم حاتمی مجومرد؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با والدین شهید «قاسم حاتمی مجومرد» به مصاحبه پرداخته است. مادر شهید والامقام چنین می گوید: «اشک های پدر مانع از انجام رسالتش نشد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۱۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
خاطرات شهید
وقتی وارد کانال شدیم ناصر به حالت سجده در کانال افتاده بود، بعضی از بچه ها فکر می کردند که در حال نماز خواندن است. ناصر را بلند کردیم،آن عزیز خیلی سبک بود. بوی خوشی می داد، صورتش غرق نور بود. در ادامه خبر خاطرات شهید « ناصر میرسنجری» را به روایت همرزمانش بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
«مدرسه علمیه سردارین یکی دیگر از مدارسی که به دست آیتالله باریکبین و آقای موسوی شالی احیا و بازسازی شد و یکی از بزرگترین و قدیمیترین مدارس علمیه قزوین است که حدود ۳۰۰ سال پیش ساخته شده است ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات «آیتالله هادی باریکبین پدر شهید مرتضی باریکبین» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۲۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
شهید منوچهر فرهادی؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با مادر شهید «منوچهر فرهادی اردکانی» به مصاحبه پرداخته است. مادر شهید والامقام چنین می گوید: «لبخندی که با شهادت بر لبانش ماندگار شد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۱۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰
«دکتر فارس که میدانست شبها به ما غذا نمیدهد معمولاً شربتهای سینه را که برای بیمارها به بهداری میدادند روزی هشت، ده تا به ما میداد و ما آنها را داخل سطل میریختیم و کمی هم شکر به آن اضافه کرده و داخلش نان میریختم و به عنوان شام میخوردیم ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین «سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰
پدر شهید «علی پورمحسن» با بیان اینکه محسن نارنجک ها را به کمر بست و زیر تانک رفت، گفت: پلاک و چند تکه استخوان پسرم را آوردند.
کد خبر: ۵۴۲۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰
پدر شهید چوپانی؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با پدر شهید «حسین چوپانی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «خدایا این شهید را از من قبول کن.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
گفتگوی تصویری با همسر شهید«مرتضی مکفی»؛
همسر شهید« مرتضی مکفی»، در بیان خاطراتی می گوید: شهید در عملیات میمک به شهادت رسید پیکر شهید را به ما تحویل نداده بودند برای دیدنش خیلی انتظار کشیدیم تا اینکه یک شب نزدیک به اذان صبح به خوابم آمد و من گفتم اع این تویی مرتضی در جواب گفت: بله. که بعد از آن پیکر همسرم را به ما تحویل دادند.
کد خبر: ۵۴۲۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
کلیپ آسمان، آبی تر
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با پدر شهید «حسین میرزایی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «از فرزند شهیدم چیزی جز شفاعت نمی خواهم» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
برگی از خاطرات زنان امدادگر قزوین در دفاع مقدس؛
«به مقصد که رسیدیم گفتند دشمن در اندیمشک خیلی نزدیک است اینجا امنیت ندارد چرا خانمها را اینجا آوردهاید؟. در همان حین ناگهان یک هلیکوپتر عراقی بالای سر ما ظاهر شد و چرخش بالهایش در گوشمان پیچید به وضوح میشد داخل آن را دید. رزمندهها با دیدن سرنشینان آن، فریاد زدند او صدام است! او صدام است! ...» ادامه این خاطره از زبان «کبری چگینی» یکی از زنان امدادگر استان قزوین در دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
روایتی خواندنی از مادر شهید«یحیی چاله چاله»؛
مادر شهید«یحیی چاله چاله» خود را از سربازان مطیع و جان بر کف آقا امام زمان حضرت مهدی (عج) و از حامیان و فداکاران قرار داد. زمانی که جنگ تحمیلی از سوی عراق تجاوزگر آغاز شد سینه اش را برای اصابت گلوله و شهادت در راه پایداری انقلاب اسلامی جلو زد و شعارش جانم فدای امام بود.
کد خبر: ۵۴۲۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
کلیپ آسمان، آبی تر
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با پدر شهید «رضاقلی شبانی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «روی فرزندم را خودم بوسیدم» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
همسر شهيد «برفی رياستی» در خاطرهای روایت میکند: «ساعت 12 شب بود و همه خوابیده بودیم که ناگهان شهید هراسان و مضطرب از خواب بلند شد و من رو صدا زد و گفت: فردا صبح می خوام برم جبهه...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۴۲۰۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵
«اصرارهای جواد کارساز نبود تا اینکه یک روز به محل کار پدرم رفت و در آنجا همکاران آقاجان پادر میانی کرده و به پدرم گفتم حاجآقا چرا ناراحتی؟ میرود و برمیگردد! او را جلو نمیبرند. آن روز جواد سر از پا نمیشناخت مرتب بالا و پایین میپرید و با نشان دادن امضای پای رضایتنامه فریاد میزد «آخ جان رضایت داد! بالاخره رضایت داد! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۲۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
برگرفته از نامههای دفاع مقدس؛
«کامبیز جان من دوست دارم مثل تو در جبهه باشم و در راه شکر نعمتهای خدا تا جان در بدن دارم یک قطره خونم را برای رضای خدا از دست بدهم، ولی افسوس از این است که سنم کم است افسوس که مانند تو نیستم ...» این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
«شاگردان قطب دین» عنوان کتابی است که زندگینامه و خاطرات شهدای دارالولایه راوند را به نقل از خانواده و همرزمان شهدای راوند روایت می کند.
کد خبر: ۵۴۱۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶
«کاروان حرکت کرد مردم با آن بدرقههای گرمشان مرا شرمنده میکردند. تمام خیابانهای که رزمندگان بایستی از آن میگذشتند پر از ملت حزبالله بود. مردم با پخش کردن گل و شیرینی، رزمندگان را بدرقه کردند و رزمندگان از زیر دروازه قرآن عبور کردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «غضنفر آذرخش» از جبههها است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۱۹۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶
قسمت چهارم خاطرات شهید محمود مظاهری
خواهر شهید «محمود مظاهری» نقل میکند: «گفت: میدونی چرا میخوام زودتر برم؟ توی خواب آقایی رو دیدم. نورانی بود. گفت: زودتر بیا کربلا منتظرتم، چرا نمیآی؟»
کد خبر: ۵۴۱۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
مجموعه خاطرات صوتی شهید «جاوید اســدان زرگر»؛
فایل صوتی «حلالم کن» یکی از خاطرات صوتی شهید «جاوید اســدان زرگر» است که در کتاب «به وقت زیارت 1» برای علاقه مندان تهیه شده است. در ادامه این خاطرات همراه ما باشید.
کد خبر: ۵۴۱۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵