نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات از شهید
پدر جان! من دوباره به جبهه می روم و مستقیم با دشمن بجنگم، من هرگز پشت به دشمن نخواهم کرد، من هرگز فرار نخواهم کرد.
کد خبر: ۴۱۶۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۶

پدر در جوابش گفت: "سنّ تو کم است ،هنوز در حدّ جبهه نیستی و محمد در حالی که اشک می ریخت به پدر گفت :« مرا از این فیض عظیم، محروم نکن.»"
کد خبر: ۴۱۵۶۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

سال 72 همراه شوهرم به مکه مشرف شدیم. پیش از سفر نزد دوستان و اقوام می رفتیم و از آنان حلالیت می طلبیدیم. از شهید خواستیم که اگر کار یا سفارشی دارد بگوید. در این موقع جعفر آقا به آهستگی گفت: از شما خواهشی دارم....
کد خبر: ۴۱۵۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

مروری بر خاطرات اسناد ودست نوشته های زینب کمایی
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته‌اید، چه جوابی می‌دهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می‌خواهم مثل زینب (س) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد.
کد خبر: ۴۱۵۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

حسین در جوابشان گفته بود:« مگر خون من از خون دیگران رنگین تر است که نروم؟ در جبهه به من نیاز دارند، باید بروم.»
کد خبر: ۴۱۵۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۴

ما به اینجا آمده ایم تا انجام وظیفه کنیم، راهی است که خودمان انتخاب کرده ایم و باید تمام مشکلات و مصائبش را تحمل کنیم.
کد خبر: ۴۱۵۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۲

شهيد محسن گيلانى فر، فرزند عباسعلى در سال 1343 در يكى از روستاهاى اطراف شهرستان بابل بدنيا آمد و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايى ادامه داد. در تاريخ 17 آبان ماه سال 1361 در منطقه موسيان به درجه شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۱۴۹۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۳۰

در مورد حجاب و صبر خیلی تاکید می کرد، به من می گفت: مادر من نمی گویم گریه نکن، اما مادر هر وقت ناراحت شدی به یاد امام حسین گریه کن، خواهرهایش را به حجاب دعوت می کرد.
کد خبر: ۴۱۴۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۷

گفتم :«دل مادرم را نشکنید و به خانه مان بروید، اما در دل دعا کنید که من شهید شوم.» حالا دیگر مطمئنم که به شهادت می رسم.
کد خبر: ۴۱۴۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۵

خاطرات خانم خورشيد خضري
خوابش را اینگونه تعریف می کرد: مه غليظي توام با نوری درخشان از آسمان، پايين آمد و مرا در بر گرفت و در میان آن نور، مرا به آسمان برد.
کد خبر: ۴۱۴۴۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۳

سالروز شهادت/خاطرات
شهید دارای روحیه ای با نشاط وپر انرژی بود وعلاقه بسیاری به مسائل دینی ومذهبی داشت واکثر اوقات فراغت خود را در مسجد می گذراند.از همان اوایل انقلاب در تظاهرات وراهپیمایی بر علیه حکومت پهلوی تلاش بسیاری می نمودوبرای پخش اعلامیه هم بسیار فعال بود.همچنین بر روی دیوارها شعار می نوشت.
کد خبر: ۴۱۴۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۱

گفتم: من که ازمردن حرف نمیزنم، دکترم در قبرستان است، وقتی مریض میشوم میروم آنجا و پسرم علی شفاییم می دهد.
کد خبر: ۴۱۴۱۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۹

سالروز شهادت/خاطرات شهید
ما دیگر از شوقی که داشتیم در پوست خود نمی گنجیدیم بالاخره سخنرانی تمام شد و ما هم به پایگاه خود برگشتیم فردای آن روز که نمازمان را خواندیم و برای صبحگاه آماده شدیم فرمانده گروهانمان برایمان سخنرانی کرد و گفت دیگر روز موعد فرا رسیده...
کد خبر: ۴۱۳۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵

زمان تشییع پیکر محمدجواد، وقتی مادرم کنار جنازه نشست خیلی نگران او بودیم، اما هیچ علامتی از بیماری در وجودش دیده نشد، بعد از کمی گریه و درد دل کردن با برادر شهیدم آرام شد.
کد خبر: ۴۱۳۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۳

وقتي جنازه مطهرش را ديدم،‌ متوجه شدم دستش به نشانه ادب و احترام روي سينه‌اش قرار داشت، فهميدم لحظه شهادت به ايشان سلام داده بود.
کد خبر: ۴۱۳۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۰

بیست و چهارم دی ماه سال 1360
پس از کسب موفقیت های پی در پی حاج احمد و یارانش در غرب، محسن رضایی از او خواست تا تیپی را در جنوب تشکیل دهد.
کد خبر: ۴۱۳۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۲

شهید ممقانی به روایت همسر شهید
ای همسرم! در طول این مدت من نتوانستم دین خود را به شما ادا کنم. این شاءلله که من را ببخشید و از من بگذرید و از شهادت من ناراحت نشوید، که ما همه امانت خداوند در این دنیا هستیم و سعادت ما این بود که در این راه باشیم.
کد خبر: ۴۱۳۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۹

قاضی میرسعید به روایت همسر
ما پنج نفر هستیم. یک ماه پس از رفتن تو. آمدیم اصفهان برای جمع و جورکردن زندگی از دست رفته، آخرهای سال است. تمام اصفهان پر از برف است.
کد خبر: ۴۱۳۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۸

رو به آسمان كردم و گفتم: «خدايا پسرهايم را در راه تو و دين تو فرستادم جبهه، ميگن اين‌ها سربازان امام زمان(عج) هستند، پس خودت در پناه آقا حفظشان كن، يا من هر دو را زنده ببينم و يا شهيد.»
کد خبر: ۴۱۳۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷

شهدای پنجم آبانماه
شهید امیر هوشنگ پزشكی، يكم بهمن 1341، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش ابراهيم، كارگر بود و مادرش، فراج نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پنجم آبان 1359، در سرپل ذهاب بر اثر اصابت گلوله و ترکش به کمر توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است
کد خبر: ۴۱۳۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۶