نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات از شهید
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
... راننده با عجله سوار ماشین آمبولانس شده و به سوی جاده کمر سیاه به حرکت درآمد. یکی از بچه های ما هم برای کمک، همراه راننده رفت. دل ها همه مضطرب بود که، خدایا کدامشان؟
کد خبر: ۴۰۸۰۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵

برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
س از تماشای صحنه های رقت بار آوارگان و جنگ زدگان در اهواز، اشتیاقمان برای رسیدن به خرمشهر دوچندان شد. هر کسی مظلومیت مردم را در آن جا می دید، با خدا عهد می بست که تا آخرین قطره ی خونش با متجاوزین بجنگد.
کد خبر: ۴۰۷۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

حاشیه ی اردوگاه را که نگاه می کردی سنگری کوچک در قاب چشمانت شکل می گرفت.هر بیننده ای توجهش به آن سنگر کوچک جلب می شد و اگر به سمت آن سنگر می رفتی و به داخل آن سرک می کشیدی ، علیرضا را می دیدی که با خدای خودش خلوت کرده.
کد خبر: ۴۰۷۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۷

غریبانه های شهدای آزاده (23)
محمدرضا شفیعی چهارده ساله بود که عزم جبهه کرد، ولی چون سنّش کم بود قبولش نم یکردند. بالأخره خودش دست به کار شد و شناسنام هاش را یک سال بزر گتر کرد.
کد خبر: ۴۰۷۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۶

غریبانه های شهدای آزاده (22)
اسارت سخت گذشت. روزهای سخت و تلخی كه هر روزش با دغدغه های شهید فرخی راد برای تعلیم و آموزش سواد به اسرا به همراه شكنجه های وحشیانه و غیر انسانی سربازان بعثی می گذشت. او در عملیات رمضان در تاریخ 26 / 4/ 61 در غرب خرمشهر به اسارت نیروهای بعثی درآمد.
کد خبر: ۴۰۷۴۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۶

سيدحميد فرمانده بود ولي قبل از عمليات براي شناسايي، خودش مي‌رفت و طوري برنامه‌ريزي مي‌كرد كه گردان كمترين تلفات را داشته باشد. می‌گفت: «اين رزمندگان امانت مردم هستند در دست ما و خدا كند كمتر تلفات داشته باشيم.»
کد خبر: ۴۰۷۳۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۵

یکبار حسین رادر خواب دید م به من گفت :حا ج یو نس و قتی شهید شد پو تین در پا یش نبو د و با کفش د مپا یی بو دمد تی بعد که حاج یو نس ز نگی آبادی به شهادت رسید ما برای مراسم چهلم ایشا ن به زنگی آباد ر فتیم از مادر حاج یو نس که قمرنام دارد و الان به رحمت خداوند رفته پرسید م که وقتی جنازه حاج یو نس را د ید ید پو تین در پا یش بود ایشان گفتند :نه کفش دمپا یی در پایش بو د و من فهمیدم شهدا از احوال هم با خبرند .
کد خبر: ۴۰۷۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۱

در همین حین، تلویزیون سخنرانی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) را پخش کرد، غلامرضا و رحمان، بر زانوی ادب نشستند و عاشقانه به سخنان ایشان گوش دادند.
کد خبر: ۴۰۷۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱

زندگینامه شهید عبدالله معدنی پور در سالروز ولادت
او همیشه مشتاق نماز جماعت بود و در محل خدمتش نماز جماعت بر پا می کرد زیرا که مکتبش و عقیده اش بود و همیشه در متن نامه هایش سخنان امام امت را می نوشت و ما را توصیه به خواندن نماز و گفتار نیک و کردار نیک می کرد و در بیشتر نامه هایش و صحبت هایش سخن از شهادت بود...
کد خبر: ۴۰۷۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۰

خاطرات شهیدسرلشکر خلبان علیرضا یاسینی
خبرنگاران در بغداد: خلبانان ایرانی چنان مانوری از لابه لای ساختمان ها انجام می دادند که مات و حیران مانده بودیم
کد خبر: ۴۰۶۹۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۸

خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
فرماندهی شهید هاشمی در منطقه ی آبادان، زبانزد خاص و عام بود. طوری که مسوولان درجه اول مملکتی برای بازدید از فدائیان اسلام و دیدار و گفت و گو با ایشان به آبادان و هتل کاروانسرا می آمدند.
کد خبر: ۴۰۶۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴

یک سال از قضیه ی این خواب گذشت. درست در شب تولد امام رضا (ع) او با پیوستن به خیل شهدای کربلای پنج، شفا یافت .
کد خبر: ۴۰۶۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴

اکبر را ديدم که با صداي بلند و خاکي از عصبانيت داده مي زند شليک کنيد با هر چه داريد بجنگيد تا شرف و حيثيت خود را بازيابيد.
کد خبر: ۴۰۶۷۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴

تازه مرا عمل کرده و روی تخت بیمارستان موصل بستری بودم. سرشب علی مرا صدا زد. درد می کشید. آهسته آهسته خود را به او رساندم و کنار تختش قرار گرفتم.
کد خبر: ۴۰۶۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۳۰

جشن تموز بود؛ جشن پیروزی دار و دستۀ صدام، در کودتای بعثی ها. ما را جمع کردند وسط اردوگاه. رضا را تهدید کردند. به او گفتند: «باید آواز بخوانی! »
کد خبر: ۴۰۶۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲

مي خواستم خبر فوت پسرش را بدهم، ولي گريه امانم را بريد. گفتم: من تحمل دادن خبرهاي تلخ را ندارم ، تا آمدم حرف بزنم، مهدي گفت : يک چيز ديگر هم بگو ... بگو پشت مهدي از اين خبر شكست ولي خم به ابرو نياورد تا دشمن دل شاد نشود !
کد خبر: ۴۰۶۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۱

پدر روی تابوت را باز کرد، وقتی چهره ی آرام محمد را میان تابوت دید، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت:«خدایا ! این قربانی را از من قبول کن.»
کد خبر: ۴۰۶۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۱

به دوستانش گفته بود باید منزلمان را عوض کنیم، چون امکان دارد به گناه کشیده شویم.
کد خبر: ۴۰۶۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۹

آنچه که سبب شده بود قلبهائي پاک با رخساره هاي تابان به اينجاها کشيده شوند ، جز عشق به دفاع از حريم اسلام چيز ديگري نبود
کد خبر: ۴۰۶۲۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶

شهید مظلوم محمد صابری انسانی وارسته و پا کباز که پس از هفت سال مقاومت و ایستادگی بر سر عشق خود عشق به معبود جان خویش را بر طبق اخلاص و صفا قرار داده و با یک دنیا شور و شعف تقدیم کرد.
کد خبر: ۴۰۶۱۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۷