کد خبر: ۴۷۳۱۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
كتاب « خاطرات پرتقالى» روايت طنز آميزى از خاطرات شيرين رزمندگان مازندرانى در دفاع مقدس است كه با قلم شيواى «جواد صحرايى» به تحرير در آمده و توسط انتشارات «سوره مهر» در سال 1390 به چاپ رسيده است.
کد خبر: ۴۷۳۰۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
شهید ستواندوم زرهی "محمدحسن بسائی" پیوسته در برابر تعدی هایی که در نظام طاغوت چه در ارتش و چه خارج از آن بر پیکر خود و جامعه فرود می آمد، رنج می برد و تا توان داشت در مقابل این ناملایمات مبارزه و ایستادگی می کرد و همیشه در ارتش طاغوت مورد آزار و اذیت قرار می گرفت. نوید شاهد آذربایجان غربی شما خوانندگان محترم را به مطالعه زندگی نامه این شهید گرانقدر دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
از سوی انتشارات مقاومت به چاپ رسید؛
کتاب «صندوقچه گل رُز» به روایت خاطرات ی از شهید مدافع حرم «ابوالفضل راه چمنی» نوشته «هاجر پورواجد» نویسنده حوزه ایثار و شهادت می باشد.
کد خبر: ۴۷۳۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
کتاب زائر آسمانی روایتگر خاطرات ی از روحانی شهید "حیدرعلی آزادی" است که با حمایت خانواده شهید آزادی به چاپ رسید.
کد خبر: ۴۷۳۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
خاطراتی پیرامون شهید عباس رضایی:
عموی پدر من علاوه بر توزیع جزوههای انقلابی و اعلامیههای حضرت امام، اگر از روحانیون کسی برای سخنرانی به بزنجان میآمد، ایشان محل سکونت و پذیرایی از روحانی را مشخص میکرد و معمولاً منزل ما میآورد.
کد خبر: ۴۷۳۰۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
اسدی تبری میزد توی گلوی من. بوکسور بود، دستهای خیلی سنگینی داشت، وقتی یک سیلی میزد آدم به دیوار میخورد و برمیگشت...ادامه این خاطره از شهید «نصرتالله انصاری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
«وقتی فصل کشاورزی تمام میشد و به اصطلاح خرمن گندم را جمع می کرد، مقداری از محصول را کنار می گذاشت و میگفت این زکات امسال است، بعد برای ادای زکات به قم سفر میکرد و از اینکه به چه کسی و به کجا تحویل میداد ما بی اطلاع بودیم. با شهر قم در ارتباط بود و بویژه در سال 1357 این ارتباط بیشتر شده بود ... » آنچه خواندید گوشهای از خاطرات فرزند شهید قنبری است که نوید شاهد شما را به خواندن متن کامل این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۷۳۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
کتاب «دختران هم شهید میشوند» داستان شهادت دختری ۱۳ ساله مشهدی است که به قلم آزاده فرزام نیا منتشر شده است.
کد خبر: ۴۷۳۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
مرضیه بریموندی همسر شهید" محمدجعفر بریموندی " روایت می کند: شهید را در خواب بیش از گذشته نورانی تر دیدم که با لباسی سفید داشت می رفت، به سمتش دویدم گفتم کجا می روی گفت باغ بهشت. که 18 روز بعد از دیدن این خواب خبر شهادتش را آوردند.
کد خبر: ۴۷۲۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
«برخی مواقع زندانی بدنش به خونریزی میافتاد، تکه تکه میشد ولی مانند شهید رجایی از نظر روانی یک خوشحالی در وجودش بود و همین شکنجهگر و بازجو را عصبانی میکرد... » آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز و آزاده سیاسی قبل از انقلاب "محمدیوسف باروتی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
زندانی را روی صندلی بلند آهنی مینشاندند، پاها را داخل منگنههای فلزی قرار میدادند و دستها را با منگنههای فلزی محکم میبستند، سپس با یک پتک به کلاه آهنی... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات مبارز انقلابی «سید مرتضی نبوی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
نویسنده کتاب «شبهای بمباران» گفت: در کتاب «دشت شقایقها» به قدم زدن سربازی پرداختهام که در منطقهای پر از گلهای شقایق متفکرانه قدم میزند از آنجا که در مناطق دشت آزادگان، دهلران، فکه و نهرعنبر، فصل بهار زودتر خود را نشان میدهد جذابیت چند برابر میشود.
کد خبر: ۴۷۲۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
کد خبر: ۴۷۲۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
معرفی کتاب؛
کتاب «سربلند» خاطرات ی از زندگی شهید محسن حججی است که به دست کوردلان داعش به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۲۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
شهيد "مهدی ظل انوار" در 6 شهریور سال 1336 در شيراز به دنیا آمد. هشت ساله بود که پدرش را از دست داد. تحصیلات خود را از 7 سالگی آغاز کرد
کد خبر: ۴۷۲۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
نوید شاهد قزوین - «از ابوترابی پرسیدم: چرا سرعت ماشین را تند کردید؟ گفتند: عقب را نگاه کنید! نگاه کردم و دیدم یک ماشین که عناصر ساواک داخل آن نشسته بودند در تعقیب ما است ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۸۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵
برادر شهید "حسن رامه ای"نقل می کند:« تاج الدین، همرزم برادرم می گفت: آن شب بعد از نماز، دعا داشتیم. مثل وقـت هـاي دیگـر نبـود. زار مـیزد! کسی تا به حال گریه او را با صداي بلند نشنیده بود. همه فهمیدند که حالش تغییر کرده است. بعد از شام، بچه ها طبق معمول شوخی میکردند. براي اولـین بار بود که شیخ حسن با صداي بلند میخندید. باز هم غیرطبیعی بـود! روز بعـد وقتی با خیرالله گیلوری روي مین رفتند فهمیدم که انگار دیشب پاسـخ خواسـته اش را داده اند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطرات ی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۲۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۰
خاطره ای از شهيد "باقر سليمانی"؛
در خاطره ای از شهید "باقر سلیمانی" چنین آمده است: نیمه های شب طبق نقشه ، از زیر سیم خاردار نزدیک برجک دو ، که نگهبانش از قبل توجیه شده بود ، تعداد زیادی سرباز پا به فرار گذاشتند. باقر هم با دونفر از دوستان شیرازی اش رهواری فلزی را به قصد شیراز به زحمت انداختند . « السلام علیک یا شاهچراغ !»اما باقر باید می رفت کازرون .
کد خبر: ۴۷۲۷۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲
بدون اینکه باران خمپاره، توپ و مسلسلها کوچکترین تزلزلی در ارادهاش ایجاد نماید، دشمن کافر را تا رودخانه کارون... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « سبزعلی اینانلو» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸