خاطره ای از برادر شهید "ابوالفضل پارسا"
شهید پارسا در پست دروازه بانی تیم جوانان فعالیت می کرد . او همواره آرزوی صعود به تیم بزرگسالان را داشت و به آرزویش هم رسید. چگونگی محقق شدن این آرزو خاطره ای خواندنی ست که برادر این شهید بزرگوار برایمان نقل می کند...
کد خبر: ۴۶۱۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۵
در آستانه سالروز ورود آزادگان برگزار شد:
در آستانه 26 مردادماه سالروز ورود آزادگان، ویژه برنامه خاطره گویی و گل افشانی با حضور آزادگان سرافراز و خانواده معظم شهدا، در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.
کد خبر: ۴۶۱۸۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴
برگی از خاطرات «کلانتر علی آبادی» از دوران اسارت
ما اسرا اصلاً باور نمی کردیم که خلف مغرور و متعصب دیروزی با آنهمه شقاوت و سنگدلی حالا به رانندگی یک کامیون لجن کش بسنده کند!
کد خبر: ۴۶۱۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳
خاطره ای از آزاده ایلامی
« آنچنان در آن آب و فاضلاب مرا زده بودند که وقتی به هوش آمدم و داخل آسایشگاه شدم، اسرا به زور لباسها را از تنم بیرون آوردند.» آنچه خواندید خاطره ای از آزاده ایلامی "عادل صفری" است که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم:
کد خبر: ۴۶۱۷۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳
سی و هشتمين رسم عاشقى؛
سی وهشتمین محفل معنوی «بر بال خاطره » یادبود جانباز شهید «سید حسین آملی»، پنجشنبه 24 مرداد در شهرستان بابل برگزار می شود.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
معرفی کتاب
کتاب «خاک، خون، خاطره » گزیده خاطرات رزمندگان خراسان شمالی در چهارمین جشنواره استانی خاطره نویسی دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۶۱۶۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
برگی از خاطرات جانباز شهید "صارم طهماسبی "
ابامنیر یک جلاد به تمام معنا بود، خودش تعریف کرده بود که هفتصد پرده گوش اسرا را با سیلی های غافلگیرانه پاره کرده است! تا اینکه یک روز مریض شد و تنها دکتر اردوگاه اسرای ایران بود که توانست جانش را از مرگ نجات دهد.
کد خبر: ۴۶۱۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
خاطرات یک خبرنگار
محمود کامران حقیقی یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: ما در آنجا وضویمان را گاهی از آب بارانی که در یکجا جمع میشد و یا از آب رودخانه ی کارون می گرفتیم، این در حالی بود که عراقیها اطراف کارون را زیر آتش خود داشتند.
کد خبر: ۴۶۱۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶
خاطره خودنوشت شهيد جليل شرفی «2»
شهيد جليل شرفی در دفتر خاطراتش می نویسد: شهردار عزيز را هم چند بار در خواب ديده ام که يک بار آن در خط مقدم بود که مي گفت ما هميشه در خط هستيم و تا خواستم دنبال او بروم يک مرتبه خمپاره زدند و او را گم کردم. يکبار ديگر هم در خانه ديدمش که باز مي گفت: ما که چيزمان نشده ،ما زنده هستيم و در خط مقدم مي جنگيم.
کد خبر: ۴۶۱۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
برخلاف تصور دشمن که فکر می کرد ایران در ضعیفترین وضعیت سیاسی و نظامی قرار دارد، نیروهای سپاه پاسداران در عملیات مرصاد به پیش بینی غلط دشمن پاسخ کوبنده ای دادند.
کد خبر: ۴۶۱۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
همایش خاطره گویی سروهای سرخ با محوریت عملیات مرصاد در شهرستان بجنورد مرکز استان خراسان شمالی برگزار شد. این مراسم با روایتگری «غلامعلی پارسا» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس همراه بود.
کد خبر: ۴۶۱۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
جلسه شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت به مناسبت 26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی در استانداری آذربایجان غربی برگزار شد.
کد خبر: ۴۶۱۰۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳
از دفتر خاطرات شهید هدایت صحرایی؛
در بخشی از دفتر شعر شهید هدایت صحرایی آمده است: سالها مشتاق ديدار وصال يار بودم،گر چه پر پر شد تنم اما به محبوبم رسيدم.
کد خبر: ۴۶۰۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
خاطره اي از شهيد "قديرعلي اسدي"
شهید اسدی و جمعی از همرزمانش مدتی در یک روستای بدون سکنه رها شدند،آنها پس از هفت شبانه روز به لطف خدا از گرسنگی نجات یافتند. این روایت شیرین را در ادامه بخوانید
کد خبر: ۴۶۰۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱
سه روایت از شهید «محمد شاطرعلیفرد»
سه پرده روایت از ایثار و شهامت شهید محمد شاطرعلیفرد در مورد خانواده برادر و همرزمهایش را در کلام خانواده در ادامه مطلب میخوانید.
کد خبر: ۴۶۰۸۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۰
همرزم شهيد حسينعلى مهرزادى می گوید: خاطره من مظلومیت شهيد را مى رساند چون براى سركشى از خط رفته بود که موقع برگشت به لقاء ا... پيوست.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۳
داستان شهید 19 ساله ایلامی
مادر شهید جبار احمدی می گوید:پسرم از زندان دنیا به تنگ آمده بود و دنبال رهایی می گشت!
کد خبر: ۴۶۰۷۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
شهید مجتبی رهبری به اندازهای با علاقه به دانشآموزان تدریس میکرد که روزهای جمعه نیز خانهاش کلاس درس بود.
کد خبر: ۴۶۰۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸
خواهر شهید حسین فاتحینژاد میگوید: از خانه که بیرون می رفتم سریع برمیگشتم و زل می زدم به عکس لب طاقچه، می گفتم حسین دل تنگ می شود!
کد خبر: ۴۶۰۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
شهید رستمخانی میگوید: " چون خسته بودم كنار وى نشستم و سرم را روى شانهاش گذاشتم و به خواب رفتم."
کد خبر: ۴۶۰۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸