چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم!
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۳
نوید شاهد- «چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم. پر از جای زخم و ترکش بود. خودم تا آن موقع زخمی نشده بودم. خجالت کشیدم ...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم شهید "سید علیاکبر حاج سیدجوادی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان
قزوین، شهید سید علیاکبر حاج سیدجوادی، بیست و سوم مهر ۱۳۴۲ در شهرستان قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدحسن و مادرش صدیقه نام داشت و تا دوم متوسطه درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گردان ۲۷ محمد رسولالله(ص) در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند، سال ۱۳۷۳ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد و او را سید مصطفی نیز مینامیدند.
چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم!
من خیلی شلوغ کار بودم. در سردشت با آقامصطفی رفتیم حمام. چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم. پر از جای زخم و ترکش بود. خودم تا آن موقع زخمی نشده بودم. خجالت کشیدم.
نانهای خشک میخورد
موقع صبحانه یک لیوان آب جلویش میگذاشت. نانهای خشک و دوره نان را برمیداشت توی آب میزد و میخورد.
سهم هندوانه ما را هم براساس نفرات بده
هندوانه توزیع کرده بودند. به هر دسته سه تا میدادند. ما توی کادر گردان نصف دسته هم نبودیم. سه تا هم برای ما آورده بودند. آقا مصطفی از مسئول تدارکات پرسید به دستهها چند تا دادی؟ گفت: همین قدر.
منبع: با چشمان باز(روایتهایی از زندگی و شهادت سید علیاکبر حاج سید جوادی)
نظر شما