از ترس نیمه جان شدیم!
سهشنبه, ۳۱ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۱
نوید شاهد - «اشتباهی یک لحظه متوجه شدیم که پشت یک عراقی هستیم که پشت تیربار نشسته است. از ترس نیمه جان شدیم و هر لحظه منتظر بودیم که عراقی برگردد و ما را آبکش کند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی، متولد 1344 است که به مدت دو سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال 68 وارد کار نویسندگی شده و بیش از28 سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم میزند.
ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتابهای مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگهای جنگل، ستارههای خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و رازهای واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینههای بیغبار را به چاپ رسانده است.
از ترس نیمه جان شدیم!
رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحیلوشانی روایت میکند:
اولین بار که جبهه رفته بودیم، کار ما فقط پدافند بود، قبلا فکر میکردیم که در جبهه باید رودر روی عراقیها بایستیم و هر روز با هم درگیر شویم و ماموریت ما داشت تمام میشد و هیچ عراقی را از نزدیک ندیده بودیم و احساس میکردیم که آدمهای ترسویی هستیم و از کار خودمان خیلی ناراضی بودیم.
تا اینکه روز روشن من و علی سلیمانی بدون اینکه به کسی بگوئیم به طرف سنگر عراقیها رفتیم تا آنها را از نزدیک ببینیم. با هزار زحمت نزدیک سنگرهای عراقی رسیدیم ولی اشتباهی یک لحظه متوجه شدیم که پشت یک عراقی هستیم که پشت تیربار نشسته است.
از ترس نیمه جان شدیم و هر لحظه منتظر بودیم که عراقی برگردد و ما را آبکش کند. البته لحظه عجیبی بود، آهسته آهسته عقب آمدیم و خودمان را از آنجا دور کردیم و تا شب لای صخرهها پنهان شدیم.
وقتی که خبر به محور رسید، فردای آن روز یک تنبیه درست و حسابی از دست آقا همت که بعدها حاج همت معروف شد نوش جان کردیم.
بسیجی بیترمز
همه میگویند بسیجی بیترمز است، احتمال دارد آنهایی که این مثل را میشنوند خوب درک نکنند که معنای آن چیست. بله بسیجیها واقعا بیترمزند. چون هیچ موانع و هیچ نیرویی جلودار آنها نیست.
کاری را که تصمیم گرفتند تا پای جان ادامه میدهند به خاطر اینکه بسیجیان سرمست عشق شهادتند و از طرف دیگر بسیجیان واقعا گمنام هستند.
منبع: کتاب نگارستان(برگرفته از دفترچههای خاطرات هشت سال دفاع مقدس)
نظر شما