منکر وجود خدا شدم
چهارشنبه, ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۷
با وجود اینکه پاسخهایم بسیار تند بیان میشد، ولی شهید چگینی بدون اینکه حتی ذرهای عصبانی شود و برخورد متقابلی از خود نشان بدهد با صبر و تحمل فراوان با من به مباحثه و گفتگو میپرداخت...
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید قدرتالله چگینی، سیام دی ۱۳۲۶ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش غلامرضا و مادرش معصومه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان عربی درس خواند، معاون اداره آموزش و پرورش بود، سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. این شهید بزرگوار دوازدهم شهریور ۱۳۶۰ در قزوین مورد سوءقصد گروههای ضدانقلاب قرار گرفت، بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
خاطره زهرا عبدالرزاقی، یکی از شاگردان شهید قدرتالله چگینی:
در سن 17 سالگی به دلیل ناآگاهی و ابتدای جوانی و تبلیغات مسموم منافقین، تحت تاثیر افکار کمونیستی قرار داشتم.
شهید چگینی که در مدرسه معلم من بود، در پایان درس مسایل اعتقادی و شبهات روز را مطرح و پاسخهای آن را نیز بیان مینمود.
روزی در کلاس منکر وجود خدا شدم. با وجود پاسخهای مستدل شهید چگینی قانع نشدم. او که این مساله و سرسختی مرا دید، به جلسات تفسیر قرآن که خود ادارهکنندهاش بود، دعوت کرد.
برای اولین بار وقتی به آن جلسات رفتم، بعد از اتمام آن در فضایی کاملا خصوصی، شهید چگینی با رویی گشاده ابتدا همهی علتهای این فکر را ریشهیابی کرد و از من سوالاتی پرسید تا دلیل انکار خدا را از من بداند.
با وجود اینکه پاسخهایم بسیار تند بیان میشد، ولی او بدون اینکه حتی ذرهای عصبانی شود و برخورد متقابلی از خود نشان بدهد، با صبر و تحمل فراوان با من به مباحثه و گفتگو میپرداخت.
جوابهای منطقی و مستدل شهید چگینی به همراه خوشرویی و صبر و شکیبایی باعث شد تا وجود خداوند به بهترین وجه، برایم ثابت شود و هرگز ذرهای در این موضوع شکی نداشته باشم. اینگونه برخوردهای شهید چگینی باعث جذب افراد بسیاری به دین شده است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
خاطره زهرا عبدالرزاقی، یکی از شاگردان شهید قدرتالله چگینی:
در سن 17 سالگی به دلیل ناآگاهی و ابتدای جوانی و تبلیغات مسموم منافقین، تحت تاثیر افکار کمونیستی قرار داشتم.
شهید چگینی که در مدرسه معلم من بود، در پایان درس مسایل اعتقادی و شبهات روز را مطرح و پاسخهای آن را نیز بیان مینمود.
روزی در کلاس منکر وجود خدا شدم. با وجود پاسخهای مستدل شهید چگینی قانع نشدم. او که این مساله و سرسختی مرا دید، به جلسات تفسیر قرآن که خود ادارهکنندهاش بود، دعوت کرد.
برای اولین بار وقتی به آن جلسات رفتم، بعد از اتمام آن در فضایی کاملا خصوصی، شهید چگینی با رویی گشاده ابتدا همهی علتهای این فکر را ریشهیابی کرد و از من سوالاتی پرسید تا دلیل انکار خدا را از من بداند.
با وجود اینکه پاسخهایم بسیار تند بیان میشد، ولی او بدون اینکه حتی ذرهای عصبانی شود و برخورد متقابلی از خود نشان بدهد، با صبر و تحمل فراوان با من به مباحثه و گفتگو میپرداخت.
جوابهای منطقی و مستدل شهید چگینی به همراه خوشرویی و صبر و شکیبایی باعث شد تا وجود خداوند به بهترین وجه، برایم ثابت شود و هرگز ذرهای در این موضوع شکی نداشته باشم. اینگونه برخوردهای شهید چگینی باعث جذب افراد بسیاری به دین شده است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما