برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«دم دمای ظهر بود که بیسیم، احمد کاظمی را خواست. پشت خط، آقای رحیم صفوی بود که با آقای کاظمی کلی شوخی کرد و وسط بحث، جدی بهش گفت: بچهات به دنیا آمده احمد! روحیه بچهها خیلی بهتر شد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۹
پدر شهید «محمدحسین هراتی» نقل میکند: «میگفت: بابا! نمیدونی چقدر خوبه که پدر و پسر با هم بریم با دشمن بجنگیم. اینا رو که دشمن ببینه، روحیهاش ضعیف میشه و باعث میشه شکست بخوره! دلش برای رفتن پر میکشید.»
کد خبر: ۵۵۱۳۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «حسین خسروی» از شهدای بسیجی استان ایلام است که آذرماه 1365 در منطقه شوش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می گوید: «حسین خیلی عاشق امام بود و عکس امام را که روی جلد تمام کتاب هایش بود نشانم داد و گفت مادر من فدایی امامم می شوم». فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۱۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
به مناسبت سالگرد شهادت شهید «سید محمود زرگر»، ویژهنامه این شهید گرانقدر شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات، پوستر، اسناد و دستنوشته برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۱۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
قسمت دوم خاطرات شهید «زینالعابدین همتی»
همرزم شهید «زینالعابدین همتی» میگوید: «هنوز صدایش را میشنوم. وقتی صدای اذان بلند میشود، یاد روزهای پاسگاه زید و صوت زیبای زینالعابدین برایم زنده میشود. روزهایی که برای نماز حرکت میکردیم، نوحه میخواند و ما سینه میزدیم. او با عشق نوحه میخواند و ما را راهی صف نماز جماعت میکرد.»
کد خبر: ۵۵۱۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
قسمت نخست خاطرات شهید «زینالعابدین همتی»
همرزم شهید «زینالعابدین همتی» میگوید: «منطقه جنوب در پاسگاه زید مستقر بودیم. با صدای صوت خمپاره صد و بیست، همه روی زمین دراز کشیدیم. ترکش به شکمش خورده و شهید شده بود. یکی از بچهها میگفت: شما هم دیدین؟ خمپاره که اومد دیرتر از بقیه روی زمین دراز کشید. سهم غذای امروزش رو هم برنداشت. یعنی میدونست امروز شهید میشه؟»
کد خبر: ۵۵۱۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
«صمد در حین رفتن به جبهه به خانواده اش گفت: منتظرم نمانید، شاید برنگشتم.» بخشی از خاطرات شهید «مجیدی» از زبان داماد خانواده این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۱۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
شهید «همت زینی وند» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اسفندماه 1366 طی عملیات والفجر 10 در منطقه مرزی شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر این شهید والامقام میگوید: پسرم خودش داوطلبانه به جبهه رفت موقع شهادتش ناراحت شدم اما او در راه امام حسین (ع) شهید شد. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۱۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«نیروی کمکی چند خشاب تیر را از تیربار موجود بر روی قایق به سمت سنگرهای ما شلیک کرد. هر چه ما اصرار کردیم تا جواب آن را بدهیم فرماندهان دستور دادند که بدون شلیک حتی یک تیر در درون سنگرهایمان به صورت دراز کش قرار بگیریم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«آری همان کسانی که از خود و خانوادههایشان و از زندگی و آرزوهایشان گذشتند تا از وطن و کشور عزیزمان دفاع کنند و من از شما دلاوران درس عبرت گرفتم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
شهید ماه مبارک رمضان؛
پدر شهید«اکبر کشتکاری»از انس و الفت شهید با قرآن اینچنین روایت می کند:اکبر توجه و علاقهي به دعا و قرآن داشت. در را به روي خود ميبست و شروع به تلاوت قرآن و دعا ميكرد.به او ميگفتم:«بابا! اگر ميخواهي قرآن و دعا بخواني، چرا در را روي خودت ميبندي؟!چهره اش،بعد از مناجات،ديدني بود.
کد خبر: ۵۵۱۲۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
شهید «حسن نظری» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اسفند ماه ۱۳۶۶ در جبهه شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید میگوید: او همیشه سفارش خواندن نماز اول وقت میکرد و میگفت حافظ خاک وطن باشید. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۱۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
«در دوازدهم ماه رمضان با خبررسانی یکی از جاسوسان، افسر اردوگاه متوجه جلسات سخنرانی و حضور مالامال جمعیت پای سخنان سید ابوترابی شد و صبح روز بعد ایشان به مقر اردوگاه فراخوانده شد. همه اسرا مات و مبهوت از این حادثه بودند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۲۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
« یک روز از آموزشوپرورش ناحیه دو تماس گرفتند و پیشنهاد دبیر پرورشی در یکی از مدارس رو به من دادند. از بیکاری خسته شده بودم و روحیهام از جریان شهادت آقای چگینی به شدت افسرده بود. مردد بودم که قبول کنم یا نه ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۱۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جواد فدویان» میگوید: «اخلاق و رفتار خوبش و احترامی که به پدر و مادر داشت باعث شد که من به او علاقه پیدا کنم، در عملیات دهلران شهید شد، زمانی که به جبهه رفتن و تا زمانی که برگشت به مرخصی نیامد، یک بار خواب شهید را دیدم، خیلی به فکر پسرش بود، میگفت مواظب پسرمان باش و از او حمایت کن.»
کد خبر: ۵۵۱۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
«یک روز دیدم وسط هفته با یک موتور هوندا جلوی مدرسه آمد. وقتی که در آغوشش گرفتم دیدم مثل مرغ پرکنده آرام و قرار ندارد. برای خداحافظی آمده بود، گفتم محمد بدجوری هوایی شدی خندید و چیزی نگفت ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحیلوشانی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۱۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵
آسمان، آبیتر؛
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با پدر شهید «محمدرضا حسینزاده رکن آبادی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۱۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جمشید کمالپور» میگوید: «شهید پسر عموم بود، مرد خیلی خوبی بود، با کوچک و بزرگ مانند خودشان رفتار میکرد، گفت لایق نیستم اما شاید شهید شوم، بهش گفتم تو 9 بچه داری اینها را چه میکنی، گفت خدا نانشان را میدهد، همیشه خوابش را میبینم.»
کد خبر: ۵۵۱۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵
قسمت سوم خاطرات شهید «فرشاد فولادی»
مادر شهید فرشاد فولادی نقل میکند: «گفتم: مثل همه مادرهای شهدا، وقتی آوردن و دفنت کردن، میآم سر مزارت، دسته گلی برات میگذارم و شبهای جمعه هم میآم و برات خیرات میکنم. گفت: از خدا خواستم که جنازهام به دستت نرسه. برای عاشق خیلی بده که چیزی ازش باقی بمونه!»
کد خبر: ۵۵۱۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
قسمت دوم خاطرات شهید «فرشاد فولادی»
مادر شهید «فرشاد فولادی» میگوید: «ماه رمضان توی تیرماه بود. سنی نداشت. اصرار میکرد که روزه بگیرد. برای خوردن سحری بیدارش نمیکردم، اما او صبحانه نمیخورد. تا فشار میآوردم که چیزی بخورد، گریه میافتاد و میگفت: چرا بیدارم نکردی؟»
کد خبر: ۵۵۱۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵